لی سرلشگر بابائی در عملیات مختلف نظامی شرکت داشت و در شرایط دشوار عملیات همواره پشتیبانی رزمندگان اسلام بود. شهید بابائی در قرارگاه‌های عملیاتی شخصا حضور می‌یافت و همپای رزمندگان اسلام به بررسی طرح‌ها و نقشه‌های عملیات هوایی می‌پرداخت. شهید بابائی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال 1366 طرحی را برای عبور سالم کشتی‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآورد، ماحصل‌اش عبور امن چهل فروند کشتی غول‌پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود. وی برای پیشرفت سریع عملیات به نظارت بر کارها اکتفا نمی‌کرد و علیرغم ممانعت‌هایی که برای جلوگیری از پرواز وی به دلیل سمتی که داشت به وجود می‌آوردند خود شخصا در پروازهای عملیاتی شرکت می‌کرد و با مهارت و شجاعتی خاص به مقابله با دشمنان اسلام می‌پرداخت. او با اینکه معاون عملیات نیروی هوایی بود هیچگاه خود را از صحنه نبرد جدا نمی‌کرد و همیشه در میدان‌های جنگ حضور داشت و می‌گفت: «اگر پرواز نکنم، احساس ضعف خواهم کرد زیرا هستی خود را در میدان جنگ می‌بینم»[4]. [۱۲/۴،‏ ۱۸:۳۸] ‏‪+98 912 481 1274‬‏: شهادت در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به علت لیاقت و رشادت‌هایی که در دفاع از آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و سرکوب و دفع تجاوزات دشمنان انقلاب اسلامی، به درجه سرتیپی مفتخر گردید، اما آن قدر خاکی بود که کمتر کسی او را با این درجه دیده بود. در همان سال نامش برای سفر حج نوشته شد. همه چیز برای زیارت خانه خدا مهیا بود اما ناگهان در آخرین لحظات و در فرودگاه، از رفتن به حج صرف نظر کرد. وقتی با اصرار اطرافیان مواجه شد گفت: «مکه من این مرز و بوم است. مکه من آبهای گرم خلیج فارس و کشتیهایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل می‌توانم خودم را راضی کنم». خانواده را فرستاد اما خودش نرفت. در تماس تلفنی که همسرش از مکه با او داشت گفت: «ان‌شاء الله خودم را تا عید قربان به شما می‌رسانم». در پانزدهم مردادماه 1366 روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه"اف -۵" در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی‌محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهدهدار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد. پس از بمباران مواضع دشمن و انجام ماموریت خود را برای رسیدن به عید قربان آماده کرد. باید به سرعت برای میهمانی و عید قربانی کردن نفس بر می‌گشت. هواپیما غرش‌کنان همچون صاعقه هوا را می‌شکافت و پیش می‌رفت. ناگهان صدای اصابت گلوله فضا را متحول کرد. «لبیک اللهم لبیک»، حاجی خود را به مسلخ عشق رساند. عباس سال‌ها بود که نفس خود را قربانی کرده، حال نوبت به جان دادن است و رسیدن به محبوب. صدا در کابین طنین‌انداز است عباس جان، حاجی، اما صدایی نمی‌آید. هواپیما مورد اصابت گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفته و گلوله حنجره شهید بابائی را پاره کرده است و وی در روز عید قربان، در سن ۳۷ سالگی ذبیح‌الله شد. [۱۲/۴،‏ ۱۸:۳۸] ‏‪+98 912 481 1274‬‏: فرازی از وصیت نامه شهید «...به خدا قسم من از شهدا و خانواده‌های شهدا خجالت می‌کشم تا وصیت‌نامه بنویسم. خدایا! مرگ مرا، فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده. خدایا! همسر و فرزندانم را به تو می‌سپارم. خدایا! من در این دنیا چیزی ندارم و هر چه هست از آن توست. پدر و مادر عزیرم! ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم...».