آفتاب نیزه ها
ای سرت خورشید تابان بر فراز نیزه ها
حنجرت گُلبانگ قرآن بر فراز نیزه ها
تا خلیل آسا میان آتش دونان شدی
پا نهادی در گلستان بر فراز نیزه ها
آسمان بارید خون در ساغرِ سرخِ شفق
تا تو را می دید عطشان بر فراز نیزه ها
حرمت مهمان ندانستند آن قوم عنود
از جفا بردند ایمان بر فراز نیزه ها
طور سینای دگر شد بر فراز نی پدید؟
یا که شد اکرام مهمان بر فراز نیزه ها
آفتاب از روی گلگونت اگر شرمنده گشت
دید چون خورشید رخشان بر فراز نیزه ها
بر ولای تو "محمد" جان خود دارد نثار
ای تو مهتاب درخشان بر فراز نیزه ها
#محمد_خوش_آمدی
https://eitaa.com/mobahelerey