✔مباحثات/ در پاسخ به نقد مقاله «ملاحظاتی پیرامون مقالۀ آقای مهدی نصیری درباره سید هاشم حداد و حواشی آن» 🔸گفتگوی علمی و نقد روشمند، واجب؛ لجن‌پراکنی و عقده‌گشایی، حرام سید محمدحسین دعائی 🔸پس از انتشار یادداشت سید محمدحسین دعائی با عنوان «عرفان شیعی فقاهتی، عصارۀ شریعت، معنویت و عقلانیت» در پاسخ به مقالۀ آقای نصیری با عنوان «غلو عرفانی؛ خطری برای شریعت و عقلانیت در حوزه‌های علمیه»، آقای پویا طاهری، در متنی با عنوان:ملاحظاتی پیرامون مقالۀ آقای مهدی نصیری درباره سید هاشم حداد و حواشی آن، به نقد عرائض ایشان پرداخته‌اند؛ در ادامه گزارشی از پاسخ به این نقد می خوانید: 🔹چگونه می‌توان با عرفان و معنویت رهبر فقید انقلاب و علامۀ طباطبایی رضوان‌الله علیه موافق بود، اما جریان علامۀ طهرانی را به «مریدبازی» و «فرقه‌سازی» متهم کرد؟ رهبر فقید انقلاب، به تعبیر مقام معظم رهبری: «شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه‌آبادی بوده». نمی‌توان و نباید هر نوع تبعیت عمیق و گسترده‌ای را با انگ مریدبازی، باطل شمرد. بلکه مهم، احراز ملاک صحت یا لزوم تبعیت است. به بیان دیگر، پس از اثبات کبری ـ یعنی ضرورت رجوع عامی به عالم در همۀ ابعاد زندگی ـ و تثبیت صغری ـ یعنی شناخت مصداق عالم ـ دیگر نمی‌توان و نباید با به‌کاربردن تعابیر مغالطه‌آمیزی هم‌چون «مریدبازی» به خدشه در مسئله پرداخت. 🔹حتی اگر بتوان در تأییدات رهبر معظم انقلاب نسبت به علامۀ طهرانی خدشۀ دلالی کرد ـ که نمی‌توان ـ آیا به‌راستی می‌توان در تأییدات و تأکیدات ایشان نسبت به اصل فلسفه و عرفان اسلامی یا بزرگانی هم‌چون مرحوم قاضی و علامۀ طباطبایی خدشه کرد؟ روشن است که خیر. 🔹عرفان شیعی فقاهتی، یکی از چالش‌برانگیزترین موضوعات تاریخ فکر و فرهنگ ماست؛ موضوعی که در دو طیف موافق و مخالف آن، افراد سرشناس و صاحب‌نظر فراوانی به چشم می‌خورند. در چنین مسئله‌ای هرگز نمی‌توان با ذکر یکی دو سه نامِ هر چند محترم، به تخطئۀ رقیب پرداخت. چگونه است که می‌توان با استناد به سخنان آیة‌الله حائری، آیة‍‌الله علم الهدی و استاد طاهرزاده، مخالفت با عرفان شیعی فقاهتی و جریان علامۀ طهرانی را موجه جلوه داد، اما نمی‌توان با استناد به سخنان حضرت آیة‌الله خامنه‌ای به تأیید و تقویت آن پرداخت؟ 🔹علامۀ طهرانی، هم رهبر فقید انقلاب و هم مقام معظم رهبری را ولی‌فقیه می‌دانسته و به‌صراحت، اطاعت از ایشان در امور اجتماعی و سیاسی را حتی برای افراد اعلم از آن‌ها واجب تلقی می‌کرده‌اند.نفس این‌که در طول سالیان متمادی بعد از انقلاب، از شخصیتی مثل علامۀ طهرانی، با آن عظمت علمی، با آن جلالت عملی و با آن سوابق مبارزاتی و سیاسی، نه تنها در تعامل با رهبر فقید انقلاب، بلکه در مواجهه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، چیزی جز تواضع، تبعیت، پشتیبانی، همراهی، همدلی و هم‌زبانی مشاهده نشده است، برای دفع همۀ شبهات و اشکالات کفایت می‌کند. به‌راستی اگر کسی واقعا رهبری را حق خود بداند، آیا نباید لااقل برای یک‌بار هم که شده، مخالفت و معارضه‌ای از او مشاهده شود؟ آیا نبودند افراد سرشناسی که با وجود داشتن شناخت کامل از رهبر معظم انقلاب و در عین دفاع اولیه از رهبری ایشان در مجلس خبرگان، در ادامه به جرگۀ مخالفان ایشان پیوستند؟ به‌راستی چه تعداد از روحانیون منتقد علامۀ طهرانی، به‌خاطر اعتقاد به ضرورت تقویت ولی‌فقیه، از گرفتن وجوهات امتناع کرده و مراجعان را به رهبری ارجاع می‌دهند؟ 🔹 جناب آقای طاهری، در رابطه با خاطرۀ فرزند دوم علامۀ طهرانی از آیت‌الله حائری شیرازی ـ مبنی بر اولویت‌ داشتن ایشان برای رهبری ـ نیز مملو از اشکال است: اولا، ناراحتی علامۀ طهرانی هم به نقل مسئله برمی‌گردد، هم به محتوای آن: «علامۀ والد کراراً می‌فرمودند: ما همیشه پشتیبان این حکومت بوده و آن را تأیید می‌کنیم و هیچ وقت داعیۀ این‌که ریاستی داشته باشیم نداشته و نخواهیم داشت». ثانیا، معلوم نیست چرا دوستان، تا به این حد از ورود جدی‌تر علاقمندان علامۀ طهرانی به امور اجتماعی و حضور پررنگ‌تر ایشان در جبهۀ انقلاب نگرانند؟ ثالثا، دیدگاه فرزند دوم علامۀ طهرانی نسبت به نظام اسلامی، رهبر فقید انقلاب و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به‌هیچ‌وجه مورد تأیید فرزند ارشد مرحوم علامه در مشهد مقدس نیست. رابعا، آن‌چه آقای نصیری می‌خواهد از آن، مخالفت علامۀ طهرانی با انقلاب را نتیجه بگیرد، سخن آیت‌الله حائری شیرازی و فرزند دوم علامه است، نه گفتار یا رفتاری منسوب به خود مرحوم علامه. از این خاطره یا تحلیل، چیزی بیش از دیدگاه شخصی جناب آقای حائری و ناقل مرحوم قابل استفاده نیست. ادامه مطلب در سایت مباحثات 👇👇👇 yon.ir/srjzf 🔻🔻🔻 @mobahesat