در حدیثی از امام باقر(علیه السلام)، اشاره ای به این نحوه مراسم آنها شده است. در بخشی از این حدیث آمده است: « قَالَ: «فَخَرَجُوا بِأَصْنَامِهِمْ إِلى ظَهْرِهِمْ ، ثُمَّ قَرَّبُوا طَعَامَهُمْ وَ شَرَابَهُمْ، فَأَكَلُوا وَ شَرِبُوا، ...»
پس روزى را وعده گذاردند كه در آن روز همگى به جائى بروند تا اين كار را انجام دهند، و چون روز موعود شد بتهاى خود را بر دوش گرفته آوردند و سپس خوراك و شرابشان را آوردند و چون از خوردن و آشاميدن و از فرا خواندن بتها فارغ شدند، صالح را پيش خوانده گفتند:«اى صالح تو درخواست خود را از بت های ما بكن.» صالح بت بزرگ آنها را نشان داده فرمود: «نام اين بت چيست؟»گفتند: «فلان» صالح بدان بت فرمود: «اى فلان پاسخ مرا بده!» آن بت جوابى نداد.صالح فرمود: «چرا پاسخ نمىدهد؟» گفتند: «آن ديگرى را بخوان!» صالح هر يك را بنام صدا زد و هيچ كدام پاسخى ندادند، قوم صالح كه چنان ديدند رو به بتان كرده گفتند: «چرا پاسخ صالح را نميدهيد؟» باز هم جوابى ندادند.از اين رو به صالح گفتند: «ساعتى از ما دور شو و ما را با خدايانمان واگذار» سپس فرشها و بساط خود را برچيدند و جامه ها را از تن بدور كردند و روى خاكها غلطيدند و خاك بر سر ريخته بدانها گفتند: «اگر امروز پاسخ صالح را ندهيد رسوا خواهيد شد!»