#داستان_شب
یڪ زندانے در اروپا از زندان گریخت،
بہ ایستگاه راه آهن مےرود و سوار یک واگن باری مےشود.
درب واگن به صورتـــ خودڪار بستہ مےشود و قطار به راه مےافتد.
او متوجہمےشود ڪہسوار فریزر قطار شده است.
روی تڪہ ڪاغذے مےنویسد: این مجازات رفتار هاے بد من است که باید منجمد شوم.
وقتی قطار به ایستگاه مےرسد ، مامورین با جسد او روبرو مےشوند ، در حالےڪہ فریزر قطار خاموش بوده است.
♥️☘ منتظر هرچہ باشیم، همان برایمان پیش مےآید. ضمیر ناخودآگاه ، قدرت بسیار بالایے دارد. هر لحظه زندگے مان را با تفکرات مثبت پر ڪنیم ...