🌸 تو بودی و ما ندانستیم حضور تو را ما بی خبر ز حضور تو و شوق و شور تو را باشد که برگردی از انتهای دشتهای دور اکنون که مه گرفته ایم از سمت دور ،تو را هم صحبت و هم اراده تو مایه تسکین مان بود دیدیم برای خدمت پای جان غیرت و غرور تو را اکنون تو چشمه شفاعتی و ما التماس گویان مشتاق چهره خندان تو و لبخند پر از نور تو را 🌸🌸🌸