بسم رب الحسین اینجا احساس می شود زمان متوقف شده است. وقتی در این هوا تنفس می کنی هنوز هم همان شور آمیخته با شعور بر مشامت می خورد. هنوز هم همهمه های شب عملیات به گوش می رسد. آنان که جهادی کردند اکبر،تا بتوانند در جهاد اصغر سربلند باشند. هنوز هم زمزمه ها و اشک های بر گونه مانده جا ماندگان دیده می شود که بر پیکر در آغوش کشیده شده برادر هم رزمشان، ریخته می شود. به راستی چه دارد مشهد این شهیدان به خون غلطیده؟ که جان پناه جان های خسته ای است که بی پناه از هر کس و هر کجا، پناه آورده اند به دشت بهشتی فتح المبین،به قلب فکه کانال کمیل و حنظله،به طلائیه ای که گنبدی دارد چو آفتاب و آن زمان که در سه راهی شهادت دل می سپاری به سه راهی که نه در آن گیج و گنگ می شوی و نه گمراه ،مثل دو راهی های این دنیا و هویزه،حوزه ی دانش آموختگانِ توکل و توسل و اما تا به این جا ذره ذره از جانمان پناه گرفت ذره ای ماند در فتح المبین،ذره ای ماند در فکه، ذره ای ماند در طلائیه و ذره ای در هویزه... این جا کجاست؟کربلاست؟ از غروب گذر کردیم و به تاریکی شب رسیدیم. و مجنون هایی که بی خبر از مدفن لیلا هایشان چشمشان به راه خیره مانده.. این جا کجاست؟!چه رمزی در این مکان نهفته است که مانند تیر خلاص،بر خستگی ها و درماندگی های جانمان نشسته... بیا!بیا تا رمز گشایی کنیم،شب،لیلا،مدفن،چشم،شلمچه! این جا شلمچه است،کربلای ایران،و تا کربلای عراق فاصله ایست به قدر یک سلام السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین مزروعی @modafanharam