•{کتاب پسرم حسین}•
🌹 شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر 🌹
بخشی از کتاب :
".. هر بار که به صورتم در آینه نگاه میکنم، انگار یک چین به چروکهای پیشانیام اضافه شده. هر چینِ صورتم قصهای دارد. خوب میدانم اولین چین وقتی به صورتم افتاد که از خانهی باباجی برگشتم خانه. معصومه خانم را دیدم، همراه یکی از زنهای همسایه ایستاده بودند جلوی درِ خانهمان و حرف میزدند. همینکه چشمشان به من افتاد، حرفشان را قطع کردند. دیدن دو زن، که در گوش هم پچپچ میکنند و لب به دندان میگیرند، شاید یک اتفاق عادی باشد، اما برای مادری که دو پسرش را فرستاده جنگ، ترسناک است...."
#معرفی_کتاب
『
@modafehh 』