3. جمله اسمیه با یکی از دو شرط می تواند مفید تأکید باشد: الف. وجود تأکید دیگر که خودش قرینه است بر اینکه این جمله اسمیه تأکید دارد: إنّ الانسانَ لفی خسر ب. تکرار اسناد: زیدٌ قائمٌ أو قامَ أو یقومُ. لذا «هذا قلمٌ» تأکید ندارد. تفصیل استدلال در مورد هامش 2 جواهر در ص43 چنین است: همان طور که از هامش جواهر به دست آمد(از قول دسوقی) روشن شد که کسی قائل نیست که صرف جمله اسمیه رساننده تأکید باشد بلکه برایش شرط گذاشته اند. 1. لذا قول به تأکید داشتن اسمیه به نحو مطلق نادرست است؛ کما اینکه در برخی جمل اسمیه کاملاً روشن است که تأکید وجود ندارد مثل «هذا قلمٌ». خود متکلم برای اینکه بگوید: «این قلم است» چه راهی جز این جمله دارد؟ وقتی هیچ راه دیگری ندارد پس تأکید هم ندارد وگرنه باید قائل شویم که مخاطب در این فرض هیچ راهی جز «تأکید» گفتار خود ندارد! حال آنکه روشن شد که «تأکید» برای مخاطب «خالی الذهن» نادرست است(: خبر ابتدایی) و در جواب سائل متردد مستحسن است(: خبر طلبی) و در جواب مُنکِر لازم است(خبر انکاری). 2. از سویی قول به عدم تأکید مطلقاً هم باطل است چراکه به وضوح می توان دریافت که در «قامَ زیدٌ» یک اسناد داریم و در «زیدٌ قامَ» و «زیدٌ قائمٌ» دو اسناد داریم لذا «زیدٌ قامَ» در قوه آن است که گفته شود: «قامَ زیدٌ، قامَ زیدٌ» و روشن است که تکرار خودش مفید «تأکید» است لذا جمله اسمیه فی الجمله تأکید دارد. لذا اگر بخواهیم «خرق اجماع مرکب» نکنیم باید از میان سه قول فوق یکی را برگزینیم؛ لذا یک به یک آنها را بررسی می کنیم: 1. جمله اسمیه وقتی تأکید دارد که از آن اراده تأکید شود. اقول: به نظر سخن درستی نیست چراکه تأکید باید به نحوی آورده شود که مخاطب آن را فهم کند تا غرض گوینده منتقل شود لذا اگر منوط به اراده متکلم شود لزوم داشتن «علم غیب» برای مخاطب لازم می آید «اللهم الا ان یقال: متکلم ممکن است با بالا بردن صدای خود در جمله اسمیه تأکید را برساند ولی وقتی آن کلام به متن تبدیل می شود، این تأکید دیده نمی شود مگر به معونه قرائن». البته همین سخن اخیر که بیان شد، اشکال دارد چراکه سؤال خواهد شد که اگر با بلند کردن صدا می توان اراده تأکید کرد یا اساساً اگر «تأکید جمله اسمیه» بر اساس اراده متکلم است(علی أیّ نحو کان) چرا نتوان همین اراده را در جمله فعلیه کرد؟ این سؤال مهمی است که این جماعت باید به آن پاسخ دهند. 2. جمله اسمیه وقتی تأکید دارد که با مؤکِّد دیگری همراه شود(مثل «إنَّ و لام مزحلقه») در واقع اگر قرینه ای وجود داشت که جمله اسمیه تأکید دارد آنگاه به همان قرینه عمل می شود مثل «إنَّ الانسان لفی خُسر» که مفید 3 تأکید است. اقول: به نظر قول خوبی است چراکه در همه جا «قرینه» تعیین کننده مقصود است. 3. جمله اسمیه از فعلیه عدول کرده باشد. اقول: این مطلب همان است که در مورد دوم به آن اشاره شد یعنی همین قدر که «قامَ زیدٌ» به صورت «زیدٌ قامَ» یا «زیدٌ قائمٌ» بیان شد به این جهت که «اسناد» دو برابر می شود پس تأکید بر اسناد شده است و یک تأکید در کلام وجود دارد. این سخن نیز قطعاً صحیح است. جمع بندی به نظر می رسد که تأکید جمله اسمیه به این نحو است: 1. اگر با مؤکِّد دیگری جمع شد ظاهر آن است که خود جمله اسمیه هم تأکید را برساند به این صورت که آن مؤکد دیگر(مثل «إنَّ، لام ابتدا، لام مزحلقه، قسم و ...») قرینه می شود بر اینکه «جمله اسمیه» تأکید دارد: «إنَّ الانسانَ لفی خُسر». 2. اگر خبر جمله اسمیه، یک فعل یا اسم مشتق باشد به این معنا که حاوی ضمیر باشد یعنی جامد نباشد(به خلاف هذا قلم) در این صورت حتماً تأکید دارد چراکه اسناد در این جمله دو برابر شده، یعنی وقتی می تواند بگوید: «قامَ زیدٌ» اگر بگوید: «زیدٌ قامَ/ قائمٌ» از آنجا که تعداد اسناد دو برابر شده گویی که این جمله را دو بار تکرار کرده لذا تأکید دارد.