پارت۱۲۲ شروین گفت: - ما هم که دیگه کاری نداریم! هم بازی کردیم هم غذا خوردیم دیگه امیدی نداریم بمونیم! بچه ها خندیدند. - اما دوست ندارم به خاطر من تفریحتون به هم بریزه شاهرخ بلند شد و گفت: - چه کار کنیم دیگه. مچاله رفیقیم. بیا چائیت رو بخور تا بریم وسایل را جمع کردند و ریختند توی ماشین ریختند. اول از همه علی پیاده شد و بعد هادی را نزدیک خانه رساندند. شاهرخ در حالیکه کش و قوس می آمد گفت: - روز خوبی بود! - اصلا فکر نمی کردم رفیقات اینطوری باشن برخلاف ظاهرشون شاد به نظر میان اولین باری بود که بدون پارتی و جشن و سرو صدا احساس خوشحالی کردم - کسی که توی قلبش شاده برای شادی نیازی به بهانه نداره ولی هادی یه جور خاصیه. علی برام قابل درک تره تا اون. مثلا اون تلفنش! کامالً معلوم بود که به خاطر تار زدن علی رفت. مگه آهنگ گوش دادن چه اشکالی داره؟! - هر کس صدائی رو که اون می شنوه می شنید دیگه نیازی به شنیدن آهنگ نداشت! - منظورت چیه؟ - به موقعش می فهمی! شروین ابرویش را بالا برد و ساکت شد. فصل بیست و پنجم شاهرخ زیر چشمی نگاهی به شروین که کانال تلویزیون را پشت سر هم عوض می کرد انداخت و گفت: - تو حوصلت سر رفته اون تلویزیون بیچاره گناهی نداره ها! شروین کنترل را روی میز گذاشت و به صفحه خیره شد. معلوم بود فکرش جای دیگری است. شاهرخ مدتی از بالای عینک نگاهش کرد بعد کتابش را بست، عینکش را از چشم برداشت و گفت: - اگه کاری نداری می خوام باهات حرف بزنم. البته اگر قهر نمی کنی شروین نگاهش کرد. - راجع به خونه؟ شاهرخ کتاب و عینکش را روی میز گذاشت. - می خوام مثل دو تا مرد بشینیم منطقی راجع بهش حرف بزنیم شروین تلویزیون را خاموش کرد و شاهرخ ادامه داد: - اولین پیش فرض هم اینه که این حرف هیچ ربطی به موندن تو اینجا نداره. بحث سر اینه که چه کاری درسته و چه کاری غلط ، خب؟ شروین سری تکان داد. شاهرخ تکیه داد و گفت: - اول بذار ببینیم تو برای چی دوست نداری اونجا بمونی تا بعد بتونیم براش راه حل پیدا کنیم. مشکل کجاست؟ - مشکل اصلی اینجاست که من هیچ اهمیتی برای خانوادم ندارم - به نظر خودت راه حلش چیه؟ غیر از فرار کردن البته - راه دیگه ای به ذهنم نمیاد! - فرض کن یکی تو رو هل داده افتادی توی آب، شنا هم بلد نیستی. ناخواسته در موقعیت ناخوشایندی قرار گرفتی فعلا وقت عزا گرفتن وبدو بیراه گفتن نیست. اول باید جون خودت رو نجات بدی بایددنبال راه حل باشی تا روی آب بمونی - اینو می دونم اما چه جوری؟ - باید به اون چیزی که بهت یاد دادن اعتماد کنی. اکثر آدم هائی که تو آب می افتن به خاطر تقلا بی جا غرق می شن. آروم بگیر تا خود به خود بیای روی آب. ممکنه اول یه کم بری پائین اما بعد بر میگردی بالا - اما مطمئن نیستم فایده داشته باشه! ادامه دارد...‌ ✍ میم مشکات @mohabbatkhoda