💥زندگینامه (ع) ✨شب فرا رسید و هوا تاریک شد و لوط به اتفاق میهمانان رهسپار خانه شد و خوشبختانه کسی هم آنها را ندید و بسلامت، وارد خانه شدند. ✨اما همسر لوط که هرگز دعوت لوط را باور نکرده و با دشمنان او همواره همفکر بود بر بام خانه آتشی افروخت و با این علامت، قوم را از ورود میهمانان باخبر ساخت. ✨هنوز از ورود میهمانان چیزی نگذشته بود که اشرار دسته دسته، دوان دوان و شادی کنان به خانه لوط هجوم آوردند و قصد ورود به خانه را داشتند. لوط جلو در، به مقابله آنها شتافت و زبان به نصیحت آنها گشود: ✨ای مردم، اینها میهمانان من هستند، حرمت آنها را پاس دارید، مرا رسوا نکنید، آبروی مرا نزد میهمانان نریزید. اینها در پناه من و در خانه من هستند. دیوانگان شهوت و انسان نماهای افسار گسیخته، گویا سخنان درد آلود و ملتمسانه لوط را نمی‌شنیدند و برای ورود به خانه هر لحظه بر فشار خود می افزودند. ✨اوضاع رفته رفته برای لوط خطرناک تر میشد و آنان را التماس میکرد که از تصمیم خود عقب بنشینند. ✨بخش چهارم✨ https://eitaa.com/mohammad_ghodratii 🔴عضویت درکانال رسمی محمد قدرتی🔴