چِشات آبگینه‌ی بارونه، غزّه تِنت ویرونَه‌نِه می‌مونه، غزّه هزارون کودِکی تو دود و آتیش دل ای مادِرا بریونه، غزّه # تِن قنداقه، پاره‌پاره، خونی دلِ زِنگوله‌ی گهواره، خونی سکوت سُرخ نوزادی رو لب‌هاش چِشای مادِر بیچاره، خونی # سکوتِ شب، پر از فِریاده، غزّه! یه مادر در غِمِ اولاده، غزّه! تو چشماش خوابِ یه گل می‌درخشه اِگَرچه روی خاک افتاده، غزّه! # نِتَرس از زخمِ ای پرتابه، رولِه سِرِت خوب می‌شه، فک کُو خوابه، رولِه دیشَب خواب دیدُم، آقایی بهم گفت که گهواره‌ت مثِ محرابه، رولِه # اِلان وقتِ تِمیزی نیست، جونُم ز خاک و خُون گریزی نیست، جونُم لالا کن، سَر-صدایی هم شنیدی صدای بُمبه، چیزی نیست، جونُم # لالا کن برکه، شب‌تابت نِمیا دیگه کابوسِ بی‌صابت نِمیا گمونُم دیگه ای شَب‌خون تِمومه صدای بمب، تو خوابت نِمیا @mohammad_javad_ghiasi