نکته دوم یک آسیب شناسی است. طلبههای خوب در کسوت عالمان دین دو قسماند؛ یک دسته میگویند ما این همه در حوزه درس خواندیم و وامدار امام زمان علیه السلام هستیم باید کارهای خوبی انجام دهیم مثلا قرآن درس بدهیم احادیث اهل بیت را بیان کنیم سخنرانی بکنیم کتاب بنویسیم در فلان همایش مطلب ارائه بدهیم و مانند آن. طبیعی است که همه کارهای طلبگی کارهای خوب و مفید و مثبت و مغتنمی است. و طلبه به عنوان طلبه غیر از کار خوب کار دیگری نمیتواند بکند. ولی اینجا یک کمبود وجود دارد. این عالم دین در حوزه علمیه همه کارهایش مفید و مثبت است اما هیچ ربطی به شرایط امروز جامعه و نیازهای امت اسلامی در این عصر و تاریخ و جغرافیا ندارد. کارهای گردی است که آن را در هر کجای تاریخ قرار بدهی خوب است؛ کلا خوب است مثلا این سخنرانی را شما ببرید 200 سال پیش بار بگذارید جواب می¬دهد دویست سال بعد هم بار بگذارید باز هم جواب می¬دهد! خیلی کار خوبی است اما هیچ ربطی به امروز جامعه ندارد! این یک سبک
نوع دوم از عالمان و حوزویان کسانی هستند که این درسی را که در حوزه خواندند و سرمایهای را که در دستگاه امام زمان علیه السلام جمع کردند یعنی این قرآن و حدیث و معلومات مرتبط با معارف دینی را ناظر به نیاز عینی جامعه و مسئلههای واقعی امت اسلامی به کار می¬گیرند این یک چیز دیگر است. حرف گردی که همه جای تاریخ بشود گفت خوب است ولی در کنار آن و چه بسا مهمتر از آن حرفی است که مال این مخاطب و این زمان و مکان و نقطه تاریخ است و یک مسئله واقعی را حل می¬کند.
آسیب شناسی که در فعالیتهای قرآنی وجود دارد این است که اصحاب قرآن کریم تبدیل شوند به یک موجودات مفید مثبت جذاب جالب ولی گرد و ژلهای که هیچ ربطی به مسئلههای امروز جامعه ما نداشته باشند. این اساتیدی که مهارتهای آوایی دارند و در عرصه قرآن کریم هنرنمایی میکنند خیلی خدمت می¬کنند به فرهنگ قرآنی و من دستبوس همه قاریان و حافظان و حاملان و خادمان و خدمتگزاران قرآن کریم هستم اما این باید تکمیل شود تکمیلش به این است که از قرآن کریم برای امروز خودمان و برای زندگی خودمان بهره بگیریم. قرآن صرفا یک کتاب مقدس نباشد؛ کلیدواژه کتاب مقدس را تبدیل کنیم به کتاب گره گشا و پاسخگو که مسئلههای عینی جامعه ما را حل میکند.
احوال بعضی از ما چنین است که صبح بعد از نماز چند آیه قرآن کریم از باب تیمن و تبرک میخوانیم و بعد آن را روی طاقچه میگذاریم. روی طاقچه خانهمان و روی طاقچه وجودمان. بعد به زندگی مان میپردازیم. بقیه زندگی ما هم هیچ ربطی به قرآن ندارد و هیچ بهرهای از قرآن نمیبرد. اگر با مشکلی هم مواجه می¬شویم برای حل آن کارگروه تشکیل می¬دهیم! کاری به قرآن نداریم!
مگر نفرمودند «اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ» مگر ما نباید در مسئلههای بغرنج زندگی سراغ قرآن بیاییم؟ آیا واقعا اینطور است و قرآن کتاب پاسخگو و کتاب کارگشا و گره گشای زندگی است؟ یا قرآن صرفا یک کتاب مقدس است؟
ما در رویکردمان به قرآن و استفاده از قرآن آرام ارام باید قرآن را جدیتر تلقی کنیم و به سراغ معلمان قرآن برویم. معلمان قرآن چه کسانی هستند؟ امام راحل. رهبر انقلاب، شهید مطهری و مانند آنها. ما به خاطر معاصرت با این بزرگان، عظمت این مردان الهی بزرگ را درک نمی¬کنیم. انیها بزرگ معلمان تاریخ مکتب تشیع هستند یعنی تمام آثار امام و تمام آثار آقا بدون استثنا تفسیر القرآن است. با همین قرآن کریم امام انقلاب کرد و پوزه مستکبران را به خاک مالید با همین قرآن کریم آقا سی و خوردهای سال راه امام را ادامه می¬دهد و پرچم تشیع را در عالم بلند نگه داشته است. اندیشمندان و متفکران بزرگ انقلاب اسلامی مانند شهید بهشتی شهید مطهری استاد مصباح علامه طباطبایی و مرحوم شهید صدر تمام آثارشان تفسیر قرآن است. ما گاهی می-خواهیم تفسیر قرآن بخوانیم منتظریم یک کتاب پیدا کنیم که رویش نوشته باشد «تفسیر القرآن الکریم» این برای اصحاب قرآن کم است و نوعی ظاهربینی است