منم هیچ وقت دلم با بابام صاف نمیشه...
یبار خواب بودم و اول صبحی نمیدونم بابام از چی عصبانی بود فقط این حرفش یادمه (ینی برای همیشه تو ذهنم هک شده)
من خواب بودم از همه جا بی خبر...
داشت میگفت هر سگی معتادی پدرسگی بیاد این حروم زاده رو بهش میدم ببره
ینی من...
و من تا دوسه ساعت زیر پتو فقط اشک می ریختم
هیچ وقت دلم باهاش صاف نمیشه
#نظرات_دوستان
#سوال_76