🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_سوم
همه جا تقریباً در یک سطح بود. راستش قبل از ازدواج می گفتم: «با آدم کور و شل ازدواج میکنم ولی به ازدواج با آدم کچل تن نمیدم!» دوستانم گفتند اگه بعدها کچل شد چی؟ می گفتم؛ اگه پشت سر پدر و عموهای دوماد رو نگاه کنی، متوجه میشی!»
با دلی که از من برد کم مویی اش را ندیدم سر این قصه همیشه یاد غاده همسر شهید چمران میفتم باورم نمیشد میخندیدم که این را بلوف زده مگر میشود کسی کچلی شوهرش را نبیند؟
جالب اینجا بود، که ریالی هم پول نداشت هزینه مو کاشتن شش میلیون تومان می شد، بعد که شامپو و یک مشت خرت و پرتهایش را هم خرید شد هفت میلیون تومان گفتم: از کجا میخوای این همه پول رو بیاری؟»
گفت: «به مامانم میگم. پول رو که گرفتم یا مو می کارم یا به یه زخمی می زنم!»
می گفت: «میرم مو می کارم بعد به همه میگم تو دوست داشتی!»
گفتم: توپ رو بنداز توی زمین من ولی به شرط حق السکوت!» گفتم: «باید من رو تو ثواب جبهه هایی که داری میری شریک کنی. سوریه، کاظمین و بیابانهایی که میرفتی برای آموزش خندید که «همین؟ اینا که چه بخوای چه نخوای همه ش مال توئه.
وسط مأموریت هایش بود که مو کاشت. دکتر می گفت: «تازه سر سال تراکمش مشخص میشه و رشد خودش رو نشون میده! میخواست دو ماهی که باید کلاه میگذاشت و کرم میزد سوریه باشد که از دوستانش کمتر کسی متوجه
شود........
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚
#کتابخوانیتوصیهرهبری
ادامه دارد...
🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿