🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#قسمت_هشتاد_و_چهارم
دست مادرم .حوصله هیچ کس و هیچ چیز را نداشتم و میخواستم تنها باشم بعد از این مدت به تلگرام وصل شدم وای خدای من چقدر پیام فرستاده بود!
یکی یکی خواندم بار اول که دیدمت چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت میشدم
جنگ چیز خوبی نیست مگر اینکه تو مرا با خود به غنیمت ببری
شق ،القمری معجزه ای تکه ماه / لاحول ولاقوة الابالله خندیدی و بر گونه تو چال افتاد از چاله درآمد دلم افتاده به چاه دوستت دارم بگو این بار باور کردی
عشق در قاموس من از نان شب واجب تر است!
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست / آنجا که باید دل به دریا زد
همین جاست
تو نیم دیگر من نیستی تمام منی
تنها این را میدانم که دوست داشتنت لحظه لحظه لحظه زندگی ام را
میسازد و عشقت ذره ذره ذره وجودم را
مرا ببخش و با لبخندت بهم بفهمان که بخشیده ای مرا که من هرگز
طاقت گریه ات را ندارم
بهش قول دادم قبل ،از ،رفتن خیالم را راحت کرده بود گفت :قبلش که نمیتونستم از تو دل بکنم چه برسه به حالا که امیر حسینم ،هست اصلاً نمیشه مطمئن بودم این آدم قرار نیست به مرگ طبیعی بمیرد خیلی تکرار.....
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📚
#کتابخوانیتوصیهرهبری
ادامه دارد...
🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿