هدایت شده از پیروان عترت محبین
شهیده طیبه سادات مومنی چهارده ساله به وقت نماز ظهر... نگاهم به سجاده افتاد... یاد طیبه سادات افتادم... شهیده ی نوجوان مقتل... کم رفت و آمد ترین نقاط خانه عبادتگاهش بود... به سجده های شکر طولانی معروف بود... هربار ازش میپرسیدیم لبخندی میزد و... بگذریم... طیبه سادات علاقه ی خاصی به حضرت زهرا سلام الله داشت... از دو هفته قبل از شروع روضه خودش به تنهایی همه ی کار های مراسم را انجام میداد و اجازه نمیداد کسی به او کمک کند... مصداق بارز السابقون سابقون... روز عروج چادر و روسری جدیدش را پوشید... رو به مادر کرد... دوبار سوال کرد... چادر و لباس مشکی ام بهم میاد؟! چهره اش مثل قرص ماه میدرخشید... مانند فرشته ها زیبا و معصوم منتظر پاسخ مادر... مادر از این همه زیبایی و معنویت به وجد آمده بود و سه بار به زبان آورد که الهی حضرت زهرا خودش پشتیبان تو باشد. و دعای خیر مادر عجب گیرا بود... عصر آن روز... طیبه سادات در آغوش مادر سادات آرام گرفت... @mohebbin_etrat