نفس من پاشو ... از نفس افتادی جون بابا پاشو ... پیش پام جون دادی به زمین زد داغه ... تو بنی هاشم رو که تحمل داره ... خنده‌های شمرو مؤذن من ، چه بد زدنت تا گفتی قل هو والله ،احد زدنت تو روی یه سپاه ،با هم زدنت با تیغ و سنان با تیر و کمان ، به هم زدنت دلم می‌خواد که جونمو بالا سرت فدا کنم ببین که دل شکسته ام می‌خوام تو رو صدا کنم عزیز دلم علی اکبرم _________ پسرم رفت از دست .... بدنت پا خورده انگاری که پهلوت .... پشت در پا خورده تو رو قطعه قطعه .... منو آبم کردن قصدشونم این بود .... که خرابم کردن با واهمه علی شدنت، تا هرکی رسید یه تیغی کشید به روی تنت باکینه ها از عمو حسنت، به قدری زدن عبای بابا شده کفنت حالا تو رو چه جوری جمع میون این عبا کنم بابایی دل شکستم میخوام تو رو صدا کنم عزیز دلم علی اکبرم شاعر https://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1