توو کوچه ها زخمم نمک خورده انگشتر خلقت ترک خورده درد منو هیچ کس نمی فهمه زهرام جلو چشمام کتک خورده دستامو از دستت جدا کردن توو شعله دنبال تو می گردم جوری زد و جوری زمین خوردی سنگینی دستاشو حس کردم دار و ندار زندگیم چیزی بگو حرفی بزن خاکی میشه باز چادرت هر شب توو کابوسِ حسن زهرای من زهرای من ۴ _________________ از تو خجالت می کشم زهرا از خاک رو چادر نماز تو از پا منو میندازه می دونم این چشم های نیمه باز تو رو تو نگیر از من که می میرم دنیا بدون تو برام پوچه اینقد پر از زخمی که حیرونم از جنگ برگشتی یا از کوچه دار و ندار زندگیم زخمی ترین یاس علی اشکاتو پاک کن فاطمه گریه نکن واسه علی زهرای من زهرای من ۴ _________________ پاشو و پاک کن اشک زینب رو پاشو حسینت سر پناه می خواد خونه خراب میشم بدون تو پاشو که حیدر تکیه گاه می خواد واسه حسینت پیروهن دوختی با دستایی که سرد و بی جونه پیرهن که جای خود، توی گودال انگشترم واسش نمی مونه مادر به سینش می زنه شمر اومده بالا سرش از توی گودال می برن انگشتو با انگشترش آقای من آقای من ۴ شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1