اگر رژیم شاه تداوم پیدا می‌کرد، کشور پیشرفت نمی‌کرد؟ بخش دوم: ‌۳. ارتش، بوروکراسی، دربار و حمایت‌های خارجی، چهار رکن حکومت پهلوی دوم بود و هرچه به اواخر عمر این رژیم نزدیک می‌شویم، نقش حمایت‌های خارجی بیش از پیش تقویت می‌شود؛ به گونه‌ای که روابط آمریکا با شاه، در قالب «دست‌نشاندگی» قابل‌تعریف است. براین اساس، در حالی که شاه بیش از هر چیزی ابتدا به دنبال حفظ سلطنت خود و راضی نگاه داشتن آمریکایی‌ها به منزله قدرت خارجیِ حامی بود، طرح توسعه و پیشرفت برای ایران دروغ بزرگ و حتی طنز تلخی است که اسناد تاریخی به خوبی گواه آن هستند. به عبارتی، اگر هم در برهه‌ای، شاه از اصلاح و توسعه دم می‌زد، ریشه آن را باید در نگاه آمریکایی‌ها برای حفظ منافع خودشان دید. برای نمونه، انقلاب سفید به منزله محور برنامه‌های توسعه‌ای رژیم، طرحی بود که با فشار آمریکا در ایران اجرا شد و در ابتدا، با مخالفت‌های جدی شاه هم مواجه بود. توضیح آنکه اصلاحات مذکور وقتی در ایران مطرح شد که در سال ۱۹۶۱، «کندی» در آمریکا روی کار آمد و ‌تنها راه ‌حفظ ‌دولت‌های ‌طرفدار غرب‌ ‌در جهان‌ سوم(برای جلوگیری از غلتیدن آنها در دامن کمونیسم) را اجرای ‌اصلاحات‌ دانست؛ اما پیامد اجرای این اصلاحات که اصلاحات ارضی محور آن بود، برای ایران بسیار تلخ بود؛ زیرا ۱۴ سال پس از اجرای اصلاحات ارضی، یعنی در سال ۱۳۵۶، ایران از یک کشور خودکفا در تولید محصولات کشاورزی، مجبور شد ۱۴ درصد از نیازهای غذایی خود را از خارج وارد کند. پیامد دیگر اجرای اصلاحات ارضی، مهاجرت‌ از روستاها به شهرها و گسترش حلبی‌آبادی‌ها در شهرها بود و... . جالب آنکه، بعدها در اسناد لانه جاسوسی آمریکا، سندی از آمریکایی‌ها کشف شد که پیش‌بینی کرده بودند با توجه به عملکرد رژیم شاه، ایران تا سال ۱۳۷۵ در ردیف بدهکارترین کشورهای جهان قرار خواهد گرفت. در زمینه توسعه سیاسی و آزادی‌های اجتماعی نیز وضع بهتر از حوزه‌های دیگر نبود؛ زیرا ثمره حکومت پهلوی در سال‌های آخر عمر حکومت پهلوی،‌ حذف احزاب سیاسی، ‌تشکیل حزب فرمایشی رستاخیز و اجبار سیاسیون برای پیوستن به آن بود که این مسئله نشان می‌داد، شاه به توسعه سیاسی اعتقادی ندارد؛ بلکه تنها سعی می‌کند برای راضی کردن افکار عمومی ظاهر را حفظ کند که البته در همین هم ناموفق بود. «ایرواند آبراهامیان» درباره‌ حزب رستاخیر و عدم‌موفقیت آن می‌نویسد که حزب می‌خواست نوعی دیکتاتوری نظامی کهنه را به صورت یک دولت توتالیترمآب درآورد، اما حزب رستاخیز به جای ایجاد ثبات، کل رژیم را تضعیف کرد و سلطنت را بیش از پیش از ملت جدا کرد؛ زیرا بسیج توده‌ها که آنها درصدد تحققش بود، فریفتن توده‌ها بود که به نوبه خود نارضایتی توده‌ای ایجاد کرد   برای دریافت آخرین محتوا ومطالب مفیدبر روی لینک زیر کلیک نمایید👇 🆔@mohtavakhob