🔷 ۲۷ دی سالروز شهادت یکی از شخصیت های اثرگذار بر رهبر معظم انقلاب شهید نواب صفوی گرامی باد. 🔸بعد از افطار گفتم دیگر هیچ چیز برای خوردن نداریم حتی نان خشک! لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا شب تکرار کردم؛ وقت سحر آبی نوشید و گفتم دیدید سحر چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! لبخندی زد. تا مغرب مرتب سرو صدا کردم که هیچ چیز نداریم. مغرب گفتند یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ 🔸خندیدیم و گفتم بله. با عصبانیت رفتم بشقاب و... آوردم و پارچ آب را جلویش گذاشتم که صدای در آمد! حدود ده نفری از قم بودند و آشنا، آقا آنها را به داخل آورد. آقا فرمود چیزی بیاورید تا آقایان روزه خود را باز کنند! گفتم آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. آقا لبخندی تلخی زد و به مهمانان آب تعارف کرد. 🔸باز صدای در آمد. گفتم این دفعه حتماً از مشهد هستند، آب در لوله ها فراوان هست. چیزی نگفت. یکی از همسایه ها با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفت امشب افطاری داشتیم اما بهم خورد! هر چی فکر کردیم که این همه غذای پخته را چه کنیم؛ گفتم چه کسی بهتر از اولاد زهرا (س) که ظاهراً مهمان هم زیاد دارند! 🔸آقا گفت: همسرم، یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی که فهمیدی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ مشکل این است که بعضی نه سکوتشان و نه صدایشان از سر انصاف نیست. وقتی نعمت به حکمتی دیر می رسد آن قدر سر و صدا دارند که گوش فلک کر می‌شود اما وقتی صاحب نعمتی می‌شوند؛ شُکر آنها آن قدر بی‌صدا است که خودشان هم نمی‌شنوند؛ البته چون شُکْر ندارند https://eitaa.com/berangekoda