تفسیر کودکانه سوره ی فلق: در این سوره، خداوند مثل سوره قل هو الله با قل شروع می‌کند یعنی بگو. در زندگی همیشه این جملات را برای خودت یادآوری کن مثل‌اینکه همیشه با خودمان بگوییم قل هو الله احد. خدا یگانه هست، خدا شبیه ندارد. خدا فرزند ندارد، پدر و مادر ندارد، به ما نیاز ندارد، ما همیشه به او نیاز داریم. در این سوره هم مدام با خودمان باید این جملات رو یادآوری کنیم که من پناه می‌برم به خدایی که صاحب فلق هست. فلق یعنی زمانی که اول صبح، خورشید بیرون می‌آید و یواش‌یواش فضاهای تاریک، روشن می‌شود. خدا در این عالم حواسش بوده که همیشه تاریک نباشد. همیشه روشن نباشد. خب این خدایی که حواسش هست، خیلی خدای خوبی است. این خداست که می تواند پناهگاه ما باشد، موقعی که همه جا تاریک می شود یا یک سری بدی ها و شر ها ممکن است که به جان ما بیفتد و ما دچارش بشویم. مثلا یک سنگی جلوی پایمان باشد، یک مریضی باشد، یک دشمنی باشد. این خدا می تواند حتی از شر شب، وقتی همه جا را تاریکی می گیرد به ما پناه بدهد. وقتی هوا تاریک می شود، ما نمی توانیم جایی را ببینیم. شما می بینید بیشتر دزدی ها در شب هست. بیشتر بچه ها از شب می ترسند. بیشتر اتفاقات بدی که ممکن است ما متوجه نشویم در شب اتفاق می افتد. دشمن شب حمله می کند. خدا می تواند به ما پناه دهد حتی از شر حسودان. می دانید حسود چه کار می کند؟ در دلش می گوید کاش این توپ را نداشت، من فقط داشتم. کاش این درسش خوب نبود، درس من خوب بود. کاش این خوراکی که دستش هست، مال من بود، من میخوردم. حسود مدام در دلش دعای بد می کند یا بعضی وقت ها حتی کارهایی می کند که برای ما اتفاقات بد بیفتد. وسایل مان را ممکن است یواشکی بردارد یا به آدم های دیگر چیزهایی بگوید که به ضرر ما تمام بشود. خدا از همه ی این بدی ها و شرها، می تواند ما را نجات بدهد و پناهگاه خوبی باشد.