مهمونی خدا🌙 داستانک_____آداب تغذیه در اسلام سفره افطار پهن بود. ظهر که بابا به خانه آمده بود با خودش یک جعبه زولبیا و بامیه آورده بود 😋و حسنا که عاشق زولبیا و بامیه است از خوشحالی بابا را بغل کرده بود.🤗 توی سفره افطار چای☕️ و آب گرم بود،🥃آش رشته بود، 🍲 بود، زولبیا و بامیه بود و یک بشقاب حلوایی که همسایه آورده بود.😋😋 حسنا نشسته بود سر سفره و منتظر اذان بود.⏰ به ظاهر داشت دعا می‌کرد اما حواسش به صدای تلویزیون بود.📺 ☺️بالاخره اذان تمام شد. حسنا دستش را دراز کرد تا بامیه ای که از همه ی بامیه ها بزرگتر بود بردارد؛برداشت، تا جلوی دهانش برد، دهانش را باز کرد، اما یک دفعه پشیمان شد و بامیه را گذاشت کنار بشقاب.❌ 👌 برداشت و گذاشت توی دهانش، آخر یادش آمده بود که جایی خوانده است: " مستحب است روزه را با افطار کنیم" 🔗مفاتیح الجنان. بخش روزه   ✍نویسنده: سمیه مرادی •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• ڪمیته دانش ‌آمۅزێ انجمݩ مبلّغان جٰامعَةُ الزّهࢪٰاسلامُ اللہ علیهاٰ مبلغ: خانم مجتبی زاده ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝