ماجرای پذیرش توبه قـلـبــی بنده گنهکار اومدن پیش حضرت موسی: موسی! دعا کن بارون بباره. همه رو جمع کرد میخواد دعا کنه؛ خدا بهش فرمود: یه گنهکار تو این جمع هست، بهش بگو بره، تا دعای بقیه مستجاب بشه.😧 حضرت موسی هم اعلام کرد: یه نفر تو این جمع گنهکاره؛ خدا می‌فرماید، تا اون یه نفر از اینجا بیرون نره دعا مستجاب نمیشه. یهو اون یه نفر سرشو پایین انداخت: خدایا باشه؛ این همه گناه کردم هیچی نگفتی، گذاشتی همه جمع بشن بعد آبروی منو ببری؟😭 تا این حرفا رو زد یهو ابرها اومدن، ️بارون بارید،⛈ موسی تعجب کرد: خدا! شما که اونطور فرموده بودی؟!! فرمود: موسی، کِی تا حالا دیدی من آبروی بنده‌هام‌ و ببرم؟ بنده‌م توبه کرد😓، منم بخشیدمش.... (خدایا!! امشب یه پیغام هم برا ما بفرست بگو بخشیدمتون...) موسی گفت: میشه به من بگی کی بود تو این جمع که گنهکار بود؟ خدا فرمود: موسی! تا اون موقع که بد بود بهت معرفی نکردم، حالا که توبه کرده انتظار داری بهت بگم؟! نمیشه... فقط به من گفت، به خودم گفت غلط کردم تموم شد... حالا کی میدونه ماها چی کاره‌ایم بهش بگو غلط کردم؛ به حق امام رضا؛ خدایا منو ببخش😢 الهی به حیدر، الهی به زهرا شب بیست و سوم، بیا بگذر از ما شب بیست و سوم، با این رو سیاهی به جز رحمت تو، ندارم پناهی شب بیست و سوم، ببین شرمِ رومو جلو چشم مردم، نبر آبرومو تو رو جان زینب، اِلٰهَ المُسیئون بزن ما رو امّا روتو برنگردون الهی العَفو •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• ڪمیته دانش ‌آمۅزێ انجمݩ مبلّغان جٰامعَةُ الزّهࢪٰاسلامُ اللہ علیهاٰ مبلغ: عبداللهی ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒