هدایت شده از ز ساکتی
شب از نیمه 🌃 گذشته بود . ماه از بالا 🌙نگاه می کرد . خانه ای روشن و نورانی دید . در خانه ، مادر و پسری بیدار بودند . مادر دست به سوی آسمان بلند کرده بود 🤲 و زیر نور ماه دعا می کرد . پسر دعاهای مادر را می شنید و آهسته آمین می گفت . - خدایا بیماران را شفا بده !🤲 - خدایا به نیازمندان کمک کن !🤲 - خدایا همه را به راه درست راهنمایی کن !🤲 پسر پرسید : مادر ! چرا برای خودت دعا نمی کنی ؟! مادر دستی بر سر فرزند خود کشید و گفت : عزیزم ! اول برای دیگران دعا کنیم و بعد برای خود ! آن شب دختر پیامبر ، حضرت فاطمه (س) ، برای همسایه ها و دوستانش دعا کرد و فرزندش حسن علیه السلام آمین گفت . ماه با خود گفت : چه خانه ی زیبایی و چه دعاهای قشنگی ! تولید محتوا مقطع ابتدایی