🏴🥀 🥀 😔وطنم، افغانستان🥀 🥀خستۀ روزگار ناآرام، من همانم که جان نمی‌خواهد کشتنم انتخاب سختی نیست، زدنم امتحان نمی‌خواهد🍂 🥀لبی از خون حنجرم تر کن تا کمی تازه‌تر شود نفست  بعد بنشین و قصه کن با من، گرچه این آسمان نمی‌خواهد🍂  🥀قصه کن از تحمل وطنم، از لب بی‌تمایل وطنم آخرین شاخۀ گل وطنم، وطنی که جوان نمی‌خواهد🍂 🥀وطن من کجای دنیایی؟! همه با شعر متحد شده‌اند! واقعاً بعد از این چه باید کرد؟! در دهاتی که خان نمی‌خواهد🍂 🥀در دهاتی که دیگر از امروز، سر تعظیمش از تن افتاده در دلش شوق زندگی دارد، نان بماند، دهان نمی‌خواهد!🍂 🥀کشورم، از شکستن عاصی باش، حرف خود را بزن ولو با سنگ.. مطمئن باش بعد از این احدی، شهر بی‌قهرمان نمی‌خواهد!🍂  🥀ما اگرچه که سوگوار خودیم؛ داغداریم و بی‌قرار خودیم خودمان عاقلیم و می‌فهمیم بعد از این دیگران نمی‌خواهد...🍂 🏴 🥀 🏴 🥀