بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: محمدجوادشیرازی @mojahedebasir به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی *به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی* تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید *دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی* کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه *نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی* *جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم* *ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟!* *همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا* به این امید تا شاید میان روضه بنشینی "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی *علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان* *چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی* *تصور کن ولی الله با چشمان خود باید* ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه *شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی* صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی *یاابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین* *سلامتی و تعجیل در فرج مولا عج، شفای مرضا، رفع مشکلات شیعیان وشادی روح مطهر شهدا صلوات* 🌍 🌷🇮🇷مجاهد بصیر🇮🇷🌷 @mojahedebasir