💕در زمان ساسانيان، هفت پادشاه صاحب تاج بودند؛ يکي از آنها هرمزان بود که در اهواز حکومت مي کرد. وقتي مسلمانان اهواز را فتح کردند، هرمزان را دستگير کردند و نزد خليفه دوم آوردند. خليفه گفت: اگر واقعا امان مي خواهي ايمان بياور، و گرنه تو را خواهم کشت. هرمزان گفت: حالا که مرا خواهي کشت، دستور بده قدري آب برايم بياورند که سخت تشنه ام. خليفه امر کرد که به او آب بدهند. آب را نزد هرمزان آوردند، آن را گرفت و همچنان در دست خود نگه داشت و لب به آن نمي گذاشت. عمر گفت : با خدا عهد و پيمان بستم که تا اين آب نخوري تو را نکشم. در اين هنگام، هرمزان جام را بر زمين زد و شکست و آب ها روي زمين ريخت. خليفه، حيران از حيله او، رو به علي (عليه السلام) کرد و گفت: اکنون چه بايد کرد؟ حضرت فرمود: چون قتل او را مشروط به نوشيدن آن آب کردي و پيمان بستي، ديگر نمي تواني وي را به قتل برساني، اما بر او ماليات مقرر کن. هرمزان گفت: ماليات قبول نمي کنم و با خاطري آسوده و بدون ترس مسلمان مي شوم. سپس شهادتين را گفت و اسلام آورد. @mojaradan 🍃🍃🍃