از جابر روايت كرده است كه گفت : با اميرالمؤ منين (ع ) در كنار فرات مى رفتيم كه ناگاه موج عظيمى برخاست و آن جناب را پوشاند به طورى كه از نظر من پنهان شد،سپس از اطراف او عقب رفت و هيچ رطوبتى بر آن جناب نبود، و من از اين جريان ترسناك ومتعجب شده ، جريان را از حضرت پرسيدم ، فرمود: آن را ديدى ؟ گفتم : آرى . فرمود: ملك موكل بر آب بيرون آمد و بر من سلام كرد و مرا در آغوش ‍ گرفت .(34)