جبرئیل به پیامبر‌اکرم عرض کرد: بگو همه بیرون بروند، جز وصی ات علیﷺ. فرمود: همه بروند جز امیرالمؤمنین، فقط حضرت صدیقه بین پرده و درب ایستاد. جبرئیل عرض کرد: پروردگارت به تو سلام می‌رساند، و می‌فرماید: این مکتوب و وصیت همان مطلبی است که قبلاً از تو تعهد گرفتیم، و بر تو شرط کردیم. مفصل‌های پیامبر شروع به لرزیدن کرد. وصیت را به امیرالمومنین داد، و فرمود: آن را بخوان. امیرالمؤمنین تک تک حروف آن را خواندند. پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: این عهد خدا با من است که من به تو رساندم و امانت را ادا کردم. امیرالمؤمنین عرض کرد: ‌ بله، پدر و مادرم فدای شما شما رساندی و من و همه‌ی اعضای بدنم بر این شهادت می‌دهیم. بعد پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: فهمیدی که چیست؟ ضمانت میکنی که پای آن بایستی؟! من می‌خواهم در قیامت شهادت بدهم که تو به این عهد وفا کردی. _ بله، پدر و مادرم به فدای تو! من حتماً به آن وفا میکنم. پیامبر رو به جبرئیل و میکائیل و ملائکه کرد و فرمود: که شما شاهد باشید. امیرالمومنین در اینجا میفرماید: [ قسم به خدایی که دانه را شکافت و مردم را آفرید، خودم شنیدم که جبرئیل به پیغمبر عرض می‌کرد: که به علیﷺ بگو: حریم او هتک می‌شود! و حریم هر مردی عیال و ناموس اوست، و حریم امیرالمؤمنین، ناموس خدا و پیامبر خداست.] امیرالمومنین این را که شنید از هوش رفت و با صورت به زمین خورد. وقتی به هوش آمد، عرض کرد: چشم! حتی اگر به حریمم اهانت و جسارت شود، من صبر می‌کنم... | کافی،جلد ۱،صفحه ۲۸۱ https://eitaa.com/mokeb_javanan_takab