آيد مرگ را دوست بداري. 25- وابستگي و خواري «ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»: چه زشت است براي مؤمن، دلبستگي به چيزي كه او را خوار دارد. 26- نعمت بلا «ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»: هيچ بلايي نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتي است. 27- اكرام بدون افراط «لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»: هيچ كس را طوري اكرام مكن كه بر او سخت گذرد. 28- ارزش پند پنهان «مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»: هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته. 29- تواضع و فروتني «أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»: تواضع و فروتني، نعمتي است كه بر آن حسد نبرند. (تحف العقول، ص489) 30- سختي تربيت نادان «رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»: پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است. 31- شادي بيجا «لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»: اظهار شادي نزد غمديده، از بيادبي است. (تحف العقول، ص489) 32- جمال ظاهر و باطن «حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»: صورت نيكو، زيبايي ظاهري است،و عقل نيكو، زيبايي باطني است. 33- كليد تمام گناهان «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ في بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»: تمام پليدي ها در خانه اي قرار داده شده و كليد آن دروغگويي است. (بحار الانوار، ج78، ص377) 34- چشم پوشي از لغزش و يادآوري احسان «خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِيَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»: بهترين برادران تو كسي است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود. 35- مدح نالايق «مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»: هر كه نالايقي را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد. 36- راه دوست يابي «مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»: كسي كه پارسايي خوي او، و بخشندگي طبيعت او، و بردباري خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند. 37- انس با خدا «مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»: كسي كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد. (مسند الامام العسكري، ص287) نكته: شايد برخي از خوانندگان برايشان سؤال (شبهه) پيش بيايد كه چه طورممكنه كسي باايمان باشه وازمردم گريزان ، اگراين طوربود پيامبر بايد مردم گريزترين آدم روي زمين مي شد. اين سؤال به طور تفصيل توسط علامه محمودي در كتاب « نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة »پاسخ داده شده است. وي در ذيل روايت امام عسكري عليه السلام كه فرمودند «منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:كسي كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد. مي گويد: بحث انزوا و دوري و وحشت از مردم، ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غيبت و كارهاي حرام ديگر است . ايشان كلامي از ابن ميثم بحراني شارح نهج البلاغه در اين باره مي آورد كه سودمند است. نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة ج 8 ص 107 38- خرابي مناره ها و كاخ ها «إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتي فِي الْمَساجِدِ.»: هنگامي كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابي مناره ها و كاخ هاي مساجد دهد. 39- نماز شب، سير شبانه «إِنَّ الْوُصُولَ إِلَي اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»: وصول به خداوند عزّوجلّ، سفري است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد. (مسند الامام العسكري، ص290) 40- ادبي بسنده «كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»: در مقام ادب براي تو همين بس كه آنچه براي ديگران نميپسندي، خود، از آن دوري كني. (مسند الامام العسكري، ص288) منبع: كتاب شريف تحف العقول ، ابن شعبه حران، ناشر: جامعه مدرسين ص 486 همچنين كتاب بحارالانوار نيز موجود است