بخاطر فعالیت وهابیت در منطقه، احساس کردم باید برم حوزه و مبارزهٔ اعتقادی با وهابیت رو آموزش ببینم
بی اطلاع از روند پذیرش حوزه، یکم مهر ۷۹ رفتم مدرسة الامام (ره) اهواز
مدیر وقت، حاج آقای حسن زاده حفظه الله بودن
صفی دم دفتر ایشون بود از انتقالیها
رفتم تو صف
نوبت به من که رسید، متوجه شدند هیچ مصاحبه و فرمی پر نکردم و اول مهر که درسها چند روزی بود که شروع شده بود اومدم
با تعجب از بنده پرسیدند:
برای چی میخوای بیای حوزه؟
بنده که اون زمان، فارسی رو به زور صحبت میکردم رفع تکلیفی گفتم:
همینطوری
ایشون هم لبخندی زدن و فرمی به بنده دادن که بعد از تکمیل ببرم خدمتشون و برم سر درس
احساس کردم که حوزه به قحطی طلبه خورده که با این جواب، من رو ثبتنام کردن
کارهام رو کردم و رفتم سر کلاس
اما دیدم اون سال، فقط مدرسة الامام، بیشتر از ۱۰۰تا طلبه جذب کرده
با دوستان که رفیق شدم متوجه شدم همون سال، برخی از دوستان مسجدی، توسط حاج آقای حسنزاده به صلابه کشیده شده بودن و کلی رفت و برگشت کرده بودن تا جذب حوزه بشن
جوری که حتی با قسم و آیه هم این شیوه پذیرش بنده رو باور نمیکردن
بنده بعدها متوجه حکمت احتمالی این کار حاج آقای حسنزاده شدم
ایشون دیدن که اگه به من بگن امکان پذیرش نیست، میرم و پشت سرم رو هم نگاه نمیکنم
اما وردیهای دیگه، بچههای مسجدی بودن و از در میروندیشون، از پنجره میاومد تو
بهشون سخت گرفتن تا بیشتر قدر حوزه رو بدونن
آقای ظریف
تو جَلد آمریکایی
نمیتونی ازش دل بکنی
تحریمت کردن چون میدونستن بر میگردی
اما اگه دکتر جلیلی تحریم میشد؛ میرفت و پشت سرش رو هم نگاه نمیکرد
فرقتون اینه
@yousofnaseri