🔹
احمدی نژاد و مشکله «حق مردم»
✳ یکی از واژههای پرتکرار در ادبیات سیاسی آقای احمدی نژاد، «
حق مردم» است. به نظر میرسد، علیرغم استعمال فراوان این واژه در سخنان رئیس جمهور سابق، چندان
#عمق معنای آن برای ایشان واضح و روشن نیست. در یادداشتی کوتاه در ضمن چند نکته، میخواهم به این مسئله، از پایگاه
#فلسفهحق و ذیل
#نظریهحق برآمده از منابع دینی بپردازم.
1⃣ بر اهل اطلاع پوشیده نیست که اتخاذ موضع بنیادین درباره «
حق» که در قالب نظریه حق ظاهر میشود، یکی از مهمترین منابع نظریات سیاسی، حقوقی و اخلاقی است. مضمون این نظریه، با توجه به منابع پشتیبان فیلسوف حق، متفاوت میگردد. اگر از خاستگاه دینی به این مفهوم نگریسته شود، نتیجهای متفاوت از خاستگاه غیردینی دربرخواهد داشت. با این وجود، هم در جهان دینی و هم نزد اندیشمندان غربی سکولار، دوگانه
حق بودن(to be) ,
حق داشتن(to have) به مثابه بستر بیان نظریه حق پذیرفته شده است، لیکن تمام الکلام در اتصال این دو ساحت حق است. در یک نظریه کلان؛ حق داشتن، ریشه در حق بودن دارد. یعنی اگر کسی برای خود حقی قائل است که ملازم آن تکالیفی بر عهده دیگران میآید، بازگشت به وصف حقانی او دارد. یعنی او حق دارد، زیرا حق است. در نظریه کلان دیگری؛ حق داشتن، امری منفک از حق بودن است. و نظریات حق یا معانی حق، ذیل حق داشتن، شکل میگیرند؛ مثل نظریه سلطنت، نظریه اعتبار در عالم اسلام و نظریه انتخاب یا نظریه منفعت، در جهان غرب.
از این اشاره، روشن میشود که، مقصود از «حق مردم» این نیست که؛ مردم حق هستند، بلکه مقصود این است که؛ مردم حق دارند. برای تنظیر عرض میکنم؛ نظیر حق مالکیتی که هر فردی نسبت به اموال خود ادعا میکند، مردم نیز حق یا حقوقی دارند؛ حق آزادی بیان، حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب حاکمان و...
2⃣حال میپرسم: آن «حق» که مردم در اختیار دارند، آیا
#اعطایی و اکتسابی است یا اینکه، به وصف
#انسانی مردم، این حق وجود دارد؟ یعنی؛ آیا ویژگی انسانی مردم است که، زایشگر حقوق آنهاست؟ در این صورت، با خلقت هر انسانی، حقوقی نیز متولد میشود و تکون مییابد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، این پرسش مطرح میشود که، چرا «انسانیت» ملازم با «حق داشتن» است؟ مگر انسان چه ویژگی دارد که، میتواند بعد از آفرینش، برخودار از دارایی و امتیازی گردد؟ در مجال دیگری باید به تفصیل بحث نمود که: آیا صفت اختیار یا اندیشه در انسان، بدون آنکه از خاستگاهی دینی و الهی، این صفات، تفسیر و تعریف گردند، و معنای خود را از آن منبع ماورائی به دست آورند، میتوانند وجه امتیاز انسان بر سایر موجودات باشند؟ بزرگترین انتخاب انسان با تکیه بر صفت اختیار، انتخاب میان خیر و شر است و اگر ادیان الهی نباشند که، چنین انتخابی را فراروی او بنهند، وجود قدرت اختیار در نفس انسانی، معنایی برتر و بالاتر از ویژگیهای سایر موجودات نخواهد داشت. پس اگر منبعی قدسی و الهی در میان نباشد، معنای انسان نیز مانند معنای درخت، سنگ، اسب است، و هر آن چیزی که وجه امتیاز انسان از سایر موجودات است، به دلیل پربارشدن معنای انسان از منبعی قدسی و الهی است. و شاهد آن هم ایده «هوش مصنوعی» در دنیای کنونی که نتیجه تنزل انسان در حد ماشین و تعریف قدرت اندیشه او به ماشین حساب، است. روشن است که این ایده، از انسانشناسی قدسی ریشه نگرفته است، و براساس آن، انسان امتیازی بر سایر موجودات ندارد و ماشینی مانند سایر ماشینهاست.
3⃣ پس حقداری مردم، نمیتواند
#صرفاً و فقط از ویژگی منطوی در حقیقت انسانی مردم ناشی شده باشد، همچنان که، نمیتوان حقداری را، امری کاملاً اعطایی و بدون ربط با ویژگی انسانی مردم دانست. این دو نظر هر دو مردودند، بلکه باید چنین گفت:
از منبع قدسی و الهی، به مردم به وصف انسانیشان، حقوقی اعطاء شده است، این حقوق نه از درون آنها میجوشد که قائم به خود آنها باشد و نه فقط امری اعطائی است که حقیقت انسانیت در آن دخیل نباشد.
↩ و سخن نهایی: اگر جناب احمدی نژاد، حقوق مردم را جوشیده از نهاد انسانی آنها میداند، یعنی ریشه قدسی و الهی آنها را قبول ندارد، پس نمیتواند شعار توحید بدهد، اما اگر این حقوق را ریشهدار میداند، آن هم در وراء نفس انسانی و از عالم ملکوت، در این صورت باید از خود بپرسد که: آیا در برابر نظام حقوق اعطایی، نظام تکالیفی هم برای انسان در نظر گرفته شده است؟ یا اینکه، انسان فقط حق دارد و هیچ تکلیفی ندارد؟ و چه کسی نظام حقوق اعطایی انسان را تفسیر و بیان میکند؟ آیا او خود حقوق و تکالیف خود را تحلیل و تفسیر میکند؟ و اینکه اصلیترین حق و اصلی ترین تکلیف انسان چیست؟ آیا اهم حقوق انسان حقی است که به خود او متوجه می شود و اهم تکالیف او در قبال چه کسی است؟ و بسیاری پرسشهای دیگر که اگر پاسخی درخورد نگیرند، تکرار شعار حق مردم، مصداق
اسب طاحونه است که حرکتی نمیافزاید و به مقصد نمیرسد.
#حق_مردم
@monir_ol_din