⁉️
الزامات امتداد حکمت چیست؟
🔹مهمترین گفتمانی که میتوان در عصر حاضر متوجه فلسفه اسلامی دانست، گفتمان «
امتداد حکمت و فلسفه» است. این گفتمان که با مطالبه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی از اهالی فلسفه صورت گرفته، در مراتب متعددی با بیانات مختلف، طرح گردیده است.
متأسفانه، بعد از سالها، همچنان برخی از اساتید فلسفه اسلامی، تلقی دیگرگونی از معنای «امتداد حکمت و فلسفه» دارند. تلقیای که چندان با مطالبه رهبر انقلاب اسلامی، سازگاری و تناسب ندارد. تلقیای که بارزترین ویژگی آن «
ذهنیِ مجرد بودن» است؛ درست همان چیزی که برخلاف روح گفتمان امتداد حکمت است. به جهت دریافت تصویری روشن از این گفتمان به این جملات ایشان توجه کنیم:
«دو سه نکته درخصوص آموزش فلسفه و پژوهش فلسفی عرض میکنم، که خوشبختانه دیدم در ذهن بعضی دوستان هم هست. یکی مسألهی امتداد سیاسی - اجتماعی فلسفه است که من مکرّر به دوستان گفتهام و الان هم در تأیید فرمایش بعضی از آقایان عرض میکنم؛ منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفی؛ نباید به این معنا مطرح شود. ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفهمان احتیاج نداریم. نقص فلسفهی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد
- نقص فلسفهی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند
؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کما اینکه خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد.
«لاالهالا اللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمیماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. میتوان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت بهوجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آنگاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همهی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفیِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفههای مضاف که آقایان فرمودند: فلسفهی اخلاق، فلسفهی اقتصاد و.... این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچکس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.»
🔹برای اینکه بتوان به این گفتمان، صورت تحقق بخشید باید به این پرسشها پاسخ داد:
⁉️مقصود از ذهنی مجرد بودن فلسفه اسلامی چیست؟ چنین صفتی نسبت به فلسفه اسلامی، متوجه به کدام اصل و قاعده فلسفی میشود که ذهنی مجرد است و امتداد نیافته است؟ اگر یک اصل و قاعدهای، ذهنی مجرد بود، آیا امکان امتداد دارد؟ در صورت امکان امتداد، آیا به منطق و روش جدیدی برای امتداد نیاز است یا اینکه، با تکیه بر همان اصول و قواعد پیشین، و فقط صرفاً با اضافه به موضوعی مانند فرهنگ، سیاست، اقتصاد میتوان مدعی امتداد فلسفه گشت؟ آیا وقتی که فیلسوفی، با دغدغه امتداد فلسفه، همان مبانی و اصول پیشین فلسفی را به موضوع عینی ضممیه میکند، یعنی فلسفه را امتداد بخشیده است؟ یعنی، در وضعیت امتداد فلسفه، حالت قبل از انضمام به موضوع و با حالت بعد از انضمام به موضوع، برای فلسفه یکسان است و هیچ تغییری در اصول و منطق آن ایجاد نمیکند؟ و....
https://eitaa.com/monir_ol_din