🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸
جورابهای مادر بزرگ عجب حکایتی داشت
اول کار که جورابها نو بودند مهمانی به مهمانی از بقچه بیرون میامد. بعد از هر مهمانی مادر بزرگ جورابها را می شست خشک که میشدند با دقت تا میکرد وتوی بقچه می گذاشت.
مدتی که می گذشت مادر بزرگ جورابها را روی شلوارش که از جنس چیت بود پا میکرد یک کش هم روی هر جوراب می بست و از این به بعد جورابها میشدند یک گاو صندوق .
اصلا عجیب نبود که تعداد زیادی اسکناس به طرز ماهرانه ای در جورابها جاسازی میشد.
مسئله تعجب آور این بود که مادر بزرگ میدانست هر قطعه اسکناس نخ پیچیده شده مال چه کسی است و یا اینکه برای چه کاری است.
هر کسی پول لازم میشد یکراست سراغ مادر بزرگ میرفت .
این جورابها برای خودش یک عابر بانک به تمام معنا بود .
جورابها که پاره میشدند مادر بزرگآنها را حسابی می شست یک لنگه رابه سر شیر می بست و تازه نقش جدید جوراب به عنوان فشار شکن آغاز میشد .
وکش یک لنگه دیگر را قیچی میکرد و با آن موهای حنا بسته اش را که بافته بود میبست.
در حقیقت برای جورابهای مادر بزرگ مرگی نبود.
فقط نوع استفاده اش تغییر میکرد.
چند وقت پبش سراغ صندوقچه مادر بزرگ رفتیم و چندین جفت جوراب نو توی وسایلش پیدا کردیم
کلی دلمان گرفت
یادش بخیر
کاش خود مادر بزرگ هم مثل جورابهایش مرگی نداشت