🌸🍃🌸🍃  حضرت ایوب وقتی مریض شدند و همه بچه هایشان یکجا فوت کردند و تمام اموالشان را از دست دادند و همسرش برای امرار معاش حتی موهایش را فروخت و به اصطلاح امروزی ها کارد به استخوانشان رسید،هنوز هم اعتراضی نداشتند. همسر حضرت ایوب از ایشان خواستند دعایی کنند و از خدا بخواهند به این وضعشان خاتمه ای بدهد. ایوب (ع) گفتند:خداوند سالها به من نعمت دادند حال درست نیست من اعتراض کنم. با حیایی و خجالتی که می توان تصور کرد،فقط گفتند:خدایا به من آسیب رسیده و تو مهربانترین مهربان هایی! یعنی دست گدا و کرم تو. خداوند مهربان زندگی اش را گلستان نمود. أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ  https://eitaa.com/montazeraan_zohorr