می گویم: شناخت امام (علیه السلام) به گونه یاد شده برای همه اهل جهان میسر نیست - مانند بسیاری از زنان وکسانی که در شهرهای دور هستند - با این که از روایات بسیار به دست می آید که مسأله ظهور قائم (علیه السلام) از اموری است که خداوند وعده داده آن ها را برای همه اهل عالم ظاهر وآشکار سازد، به طوری که کسی بی خبر نماند. اگر بعضی از نشانه های عام که بر تمام مردم جهان آشکار گردد نباشد، بر بسیاری از مردم مخفی می ماند مگر پس از مدتی مدید که به نحوی مطلع گردند. چهارم: تغییر ویا منتفی شدن علامت هایی که محتوم بودنشان تصریح شده، مستلزم آن است که خداوند خود وفرشتگان وپیغمبران واولیائش را تکذیب کند - چنان که در حدیث آمده بود - وقبح آن بر کسی پوشیده نیست. پنجم: آنچه در مورد تغییر علائم حتمیه گفتیم که نقض غرض لازم می آید در تأویل آن ها نیز همین محذور هست، چون بودن شک، مقصود - یعنی معرفت امام - با نصب نمودن نشانه های آشکاری که همه افراد بر آن مطلع گردند حاصل می شود، واین که آن نشانه ها همان طور ظاهر شود که بیان شده (تا هر که هلاک می شود با تشخیص ودانستن هلاک گردد، وهر که زنده می شود از روی بینه زنده گردد(۸۳۱)) پس بیان علامت اگر طوری باشد که اهل زبان چیزی از آن بفهمند آن گاه غیر از آنچه ظاهر آن است اراده گردد، به جهل انداختن مردم وگمراهی آن ها چیزی نیست، بلکه از اموری است که عقل آن را زشت وقبیح می شمارد.