🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه💖
قسمت چهارم
راستی مریم به ثریا هم بگو حتما برای جلسه بیاد
چپ چپ نگاهم کرد و گفت: ثریا!!! مطمئنی؟؟!
سرم با تایید تکون دادم و گفتم: آره تجربه هاش حتما به درد میخوره...
مردد گفت: باشه بالاخره تو بهتر بچه ها رو میشناسی...
پس رایحه اگه قراره سه شنبه همدیگه رو ببینیم من دیگه مزاحمت نشم برم که تو هم به کارت برسی...
گفتم: بودی حالا یه چای، نسکافه ای در خدمت بودیم!
با لبخند بلند شد و گفت: انشاالله یه وقت دیگه! فقط مواظب پرهات باشیاااا، برای پرواز بهشون نیاز داری خانم دکتر!
لبخندی زدم و خداحافظی کردیم...
بعد از رفتن مریم سری به پرونده های هفته ی گذشته زدم تا دوباره بررسیشون کنم...
پرونده ۲۴/ب
سلام خانم دکتر من لیلا دختر ۱۷ ساله ام از ۱۵ سالگی وارد فضای مجازی شدم.و با پسرها دوست شدم اما تمام این دوستی ها بصورت مجازی بوده و تابحال از نزدیک پسری رو ملاقات نکردم چندبار خواستم دیگه ترک کنم این کارو اما نشد نتونستم...
درحال حاضر با پسری در ارتباطم.بازهم مجازی.اما مامانمم مدتیه تاکید به ازدواج کردن من دارن و…. مدام با حرف زدن راجع به ازدواج کردن من عذابم میدن چون من قبلا هم که با تعدادی جنس مخالف ارتباط داشتم و الان هم با یه نفر در رابطه ام.من دیگه نمی کشم دارم دیونه میشم! توی تمام این دوستی هامم عکسم رو برای طرف مقابل فرستادم…
توروخدا کمکم کنید. من چیکار کنم؟
همش نگرانم می ترسم آتیش اون دوستی های قبلیم دامن گیرم بشه؟؟
پرونده ۲۵/لام_ج
نفیسه متاهل ۳۴ ساله هستم که حدود یک ساله با یه اقای متاهل از طریق مجازی رابطه ی دوستی دارم
اوایل شاید برام شبیه یه شوخی و یا وقت گذرونی بود اما با گذشت زمان نسبت بهش احساس وابستگی پیدا کردم
کم کم رابطه ی ما از یه چت و رد و بدل کردن عکس فراتر رفت تا اینکه همدیگرو ملاقات کردیم
بعد از ملاقات دیگه وابستگی نبود من بهش دلبسته شدم...
هر روز با همسرم مقایسش میکردم و هر بار توی این قیاس اون برنده بود
تا جایی که از زندگیم سرد شدم...
الان چند روزه به خاطر حفظ زندگیم و همسرم و بچم تصمیم گرفتم به این رابطه خاتمه بدم
تلگرام و واتساپ رو دلیت زدم و شماره هایی که ازش داشتم مسدود کردم
اما انگار یه حال شبیه دیوونگی و یا شاید افسردگی داره منو کلافه میکنه
پرخاشگر شدم و با کوچکترین اتفاقی شروع به داد و هوار میکنم!
اینقدر تو این مدت ازش محبت و خوبی دیدم که هر لحظه فکر کردن بهشون منو ترغیب میکنه برگردم سمتش اما از طرفی میخوام سر تصمیمم بمونم
لطفا راهنماییم کنین خانم دکتر توی شرایط خیلی بدی هستم...
پرونده۲۶/الف_ث
سلام مهسا دختری 20 ساله هستم حدود 4 ماهه که با آقایی دوست شدم از طریق اینستاگرام این آقا29سالشه اوایل منو خیلی دوستم داشت و زود زود دلتنگ من میشد و همیشه دوست داشت باهام حرف بزنه پیام بده و زنگ بزنه اما الان در حال حاضر مثل قبل نیست و میگه کارش زیاده شده و حتی واسه خودش وقت نداره البته من خودم سر یه موضوعی باهاش قطع ارتباط کردم و بعد از 13 روز دوباره خودم برگشتم و ایشون هم قبول کرد که باهم باشیم بعد از همین جدایی و برگشتن احساس میکنم که مثل قبل نیست و من مثل قبل جز اولویت هاش نیستم؟
به نظر شما یعنی اشتباه کردم!
پرونده۲۷/ش
سلام وقت بخیر ستایش17 ساله هستم که با پسری همسن خودم در فضای مجازی آشنا شدم که از استانی هست که با من کیلومتر ها فاصله داره اما میگه عاشقتم و دوست دارم منم دوستش دارم و حتی از خواستگاری اومدن هم صحبت میکنه قبل از من با دختری بوده و به قول خودش اون رابطه اشتباه بوده میگه تا 5 سال دیگه نمیتونه بیادخواستگاریم اما میگه هیچ موقع تنهات نمیزارم، من خودم اهل دوستی نبودم و الانم متعجبم که ارتباط مجازی برقرار کردم اما عاشق شدم و از خانواده کاملا حسااااس برخوردارم که کاملا مخالف دوستی هستن و اگه متوجه بشن گوشیم رو ازم میگیرن اما من واقعا دوسش دارم الان ترسم ازاینه که عشقش واقعی نباشه و من ضربه بدی بخورم
به نظرتون چیکار کنم؟
لطفا کمکم کنین از طرفی ترس نرسیدن رو دارم از طرف دیگه ترس رسیدن و ازدواج ناموفق رو دارم سردرگمم شدید خواهشا کمکم کنین....
نفس عمیقم رها میشه داخل فضای اتاق و با خودم میگم: مریم جان نیستی ببینی با این وضعیت پری هم برا آدم می مونه یا نه! هر چند که...
نویسنده: سیده زهرا بهادر
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c