ما واقعا هنر کرده‌بودیم... ما هنر کرده‌بودیم که با وجود زخم‌های بسیارمان، هنوز مهربان بودیم. ما هنر کرده‌بودیم که با وجود تمام دلخوری‌ها و رنج‌هایی که در ما اقامت داشت، همچنان لبخند میزدیم و دلمان نمی‌آمد کسی را برنجانیم و بانیِ شکستنِ هیچ دلی باشیم. ما هنر کرده‌بودیم که خودمان بغض داشتیم و برای شادی و موفقیت دیگران دعا میکردیم. ساده و بی‌شیله بودن هنر میخواست و ما از هنر لبریز بودیم، میخندیدیم و میبخشیدیم و کاری به کار هیچ‌کس نداشتیم