⭕️همه دور هم نشسته بوديم. اصغر برگشت گفت: "احمد، تو که کاری بلد نيستی. فکر کنم تو جبهه جاروکشی می‌کنی، ها؟" احمد سرش رو پايين انداخت. لبخندی زد و گفت: "ای… تو همين مايه ها." از مکه که برگشته بود، آقای فراهانی يک دسته گل بزرگ فرستاده بود در خانه. يک کارت هم بود که رويش نوشته شده بود: "تقديم به فرمانده رشيد تيپ بيست و هفت محمد رسول الله، حاج احمد متوسليان." #حاج_احمد_متوسلیان #درس_اخلاق