با هیچ فکری نمیتوان رشادتهای شهید سلیمانی را تصویر کرد
شهید پورجعفری تعریف میکرد یک بار با هواپیما در حال رفتن به سوریه بودیم که دیدم حاجی چشمانش را بسته و انگار خواب است. در همان لحظه دیدم دو تا جنگنده آمریکایی کنار هواپیماست. همان لحظه به خاطر حاجی نگران شدم. اما دو دقیقه گذشت و حاجی چشمانش را باز کرد و تا رفتم چیزی بگویم ایشان گفت «نگران نباش چند دقیقه دیگر میروند». آنها بعد از چند دقیقه متفرق شدند.
حاج قاسم خیلی خطرات را پشت سر گذاشت. یک بار دیگر سردار پورجعفری تعریف میکرد در حال نشستن در فرودگاه سوریه بودیم که تیر زیادی میزدند، اما به ما یا هواپیما اصابت نکرد. وقتی نزدیک شدیم، سردار به خلبان گفت: ما سریع پیاده میشویم و تو دوباره تیکآف کن. وقتی ما پیاده شدیم و هواپیما اوج گرفت، دقیقا همان جایی که ما پیاده شده بودیم، منفجر شد. خیلی حاجی باهوش و باذکاوت بود. با هیچ قلمی نمیتوان خاطرات او را نوشت و با هیچ فکری نمیتوان رشادتهایش را تصویر کرد. بارها میگفتند خاطراتت را در یک مؤسسه فرهنگی بنویسیم، اما قبول نکرد. حتی زمانی به آقای پورجعفری گفته بودند خاطرات را کتاب کنیم، گفته بود من هیچ خاطرهای ندارم. آنقدر این مرد متواضع بود و نمیخواست دیده شود، اما خدا او را دید و به درجه رفیع شهادت رسید و پیکرش هم با حضور میلیونی مردم تشییع شد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ما را به دوستان خود معرفی کنید
👇👇👇👇👇👇
#کانال_منتظران_ظهور
🆔
@montazerane_zohour