منتظران ظهور
#رمان_اورا #پارت_۲۴ - من از تو ممنونم که اومدی خانومی ... دوستت دارم ترنم ... خداحافظ گل من 👋💋
- خیلی مسخره ای مرجان ... منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم !!! - خب بابا قهر نکن ... میدونی که شوخی میکنم ، چرا بهت برمیخوره ؟؟ بگو عزیزم ؛ چی شده ؟ - مرجان ... من ... حالم خوب نشده ... حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست ... - خب ؟ - ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده ... - میخوای چی بگی ؟؟ - فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه 💕 - سعیدم نمیتونست ... - چی؟ کی گفته ؟  من با سعید حالم خوب بود ... 😢 - یکم عقلتو به کار بنداز ! تو از اول همینجوری بودی ! سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود ! 😒 مثل من که بهزاد ، کامران ، شهاب ، ایمان ، سروش و ...  همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن .... - یعنی چی ؟ - تو با سعید احساس خوشبختی میکردی ؟  - خب آره !  - پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود ‌؟؟؟ پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟ - خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم ... - بعد سعید چرا حالت بد شد ؟ -همون مشکلات + تنهایی + خیانت دیدن - خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده ! اون چاه هنوز سر جاشه !! - تو اینا رو از کجا میدونی ؟؟ - چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم !! - پس چرا حالت همیشه خوبه ؟ 😳 - نیست ؛ فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه ! ولی تو همش داری بهش فکر میکنی ! 😒 بخاطر همینم عذاب میکشی ! - خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم ! من رو بی هدف بودن آزار میده ! - پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی ! کدوم هدف ؟؟ ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم !  هیچکس خوشبخت نیست ! همه فقط اداشو درمیارن ! اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقّی ، که باورت شده این دنیا جای رشده !! 😏 اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی !! حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم !  حالم داشت بد میشد ... بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه ... 📿 @montazeranezohoor_e_mahdi 📿