شب جمعه شد و دوباره یاد شب جمعه ای که تمام تلاشمون رو میکردیم که به حرمت برسیم افتادم آخ یادش بخیر ساعت 3 شب بود و ما هنوز به حرمت نرسیده بودیم تقریبا 900 عمود مونده بود تا حرمت، اما تو خواستی و این شد که با دینار کمی که داشتیم سوار ماشین شدیم و رسیدیم پیشت... آخ اولین نگاه چقدرررر خوب بود، نمیدونستم باید چیکار کنم، به شدت حالم بد بود، نمیتونستم راه برم اما به عشق شما راه میرفتم و رسیدم پیشت... 🥲 به شدت دلم برای اون شب تنگ شده، دلم برای اون سه روزی که زیر سایه ات بودیم تنگ شده.. 💔 ✍ ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›