3⃣
ادامهی ترجمهی دعای امام سجاد علیه السلام در ظهر روز جمعه 👇
"وَ اِجْعَلْ حُبِّي وَ نُصْرَتِي وَ دِينِي فِيهِمْ وَ لَهُمْ؛
: خدایا! محبت و یاری و دین مرا در مسیر آل محمد و برای آنها قرار بده".
یعنی همه زندگیام پشت سر امام زمانم باشد.
"فَإِنَّكَ إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى نَفْسِي زَلَّتْ قَدَمِي؛
: خدایا! تو اگر مرا به خودم واگذار کنی، قدمم میلغزد. تو همهجا باید دست مرا بگیری".
"مَا أَحْسَنَ مَا صَنَعْتَ بِي يَا رَبِّ؛
: چقدر تو نیکو با من رفتار کردی ای پروردگار من".
چگونه؟
"إِنْ هَدَيْتَنِي لِلْإِسْلاَمِ؛
: آنگاه که قلبم را برای تسلیم بودن در برابر حق هدایت کردی. راهنمایی کردی که تسلیم حق بوده و خودرأی و متکبر در برابر حق (خدا و ائمه اطهار علیهمالسّلام) نباشم".
"وَ بَصَّرْتَنِي مَا جَهِلَهُ غَيْرِي؛
: مرا بینا کردی چیزی که غیر من، چشمشان به آن باز نبود اما تو (چون حق پذیر بودم) چشم مرا باز کردی".
بصیرت به من دادی که حق و باطل را بشناسم. خوب و بد را بشناسم.
بهخاطر هواهای نفسانیام، چشم نبندم بر روی حقیقت که چشمم را بهسوی خواستههای نفسانی و شهوات و امیال نفسانی دیگران باز کنم.
"وَ عَرَّفْتَنِي مَا أَنْكَرَهُ غَيْرِي؛
: خدایا! چقدر با من نیکو عمل کردی که به من شناساندی آنچه که دیگران نشناختند".
یعنی من امام زمانم را شناختم اما آنها اعتنا نکردند. من با حقیقت اسلام آشنا شدم اما آنها آشنا نشدند.
من ارزش دینم را فهمیدم اما آنها نفهمیدند.
"وَ أَلْهَمْتَنِي مَا ذَهَلُوا عَنْهُ؛
: خدایا! آنچه که آنها به فراموشی سپردند، تو به قلب من الهام کردی که به آنها اهمیت بدهم از اصول و قوانین اسلام و اصول حرکت در راه راست".
"وَ فَهَّمْتَنِي قَبِيحَ مَا فَعَلُوا؛
: خدایا! به من فهماندی زشتی کارهای آدمهای غافل و بیتوجه به امام زمان ارواحنافداه را".
"وَ صَنَعُوا؛
: آنچه که انجام دادند و آنچه درست کردند از کارهایشان، زشتی کارهایشان را به من فهماندی".
"حَتَّى شَهِدْتُ مِنَ اَلْأَمْرِ مَا لَمْ يَشْهَدُوا؛
: تا آنکه من شاهد بودم از امر، آنچه که آنها شاهد نبودند".
یعنی من امرِ امامت ائمه اطهار علیهمالسّلام را خوب درک کردم و معرفت پیدا کردم درحالیکه آنها این معرفت را پیدا نکردند.
"وَ أَنَا غَائِبٌ؛
: درحالیکه من امامم را حضوری ندیدم ولی به او ایمان دارم".
اما آنها با اینکه امامشان را میدیدند و معجزات امامشان را میدیدند ولی معرفت پیدا نکردند.
چون نخواستند دنبال سر ائمه اطهار علیهمالسّلام حرکت کنند. خواستند هواهای نفسانی خودشان را تعقیب کنند.
علت خانهنشینی ائمه اطهار علیهمالسّلام این بود که مردم دنبال خواستههای نفسانی خودشان رفتند.
"فَمَا نَفَعَهُمْ قُرْبُهُمْ وَ لاَ ضَرَّنِي بُعْدِي؛
: پس نه نزدیکیِ آنها برایشان منفعت داشت و نه دوری ظاهری من از زمان ائمه اطهار علیهمالسّلام، به من ضرر زد".
هر روز امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهمالسّلام را میدیدند ولی منفعتی برایشان نداشت بلکه ضرر هم برایشان داشت.
چون امامشان را میدیدند ولی هدایت نمیشدند.
خورشید به آنها میتابید ولی آنها چشمهایشان را بسته بودند. خب مثل آدمهای کور حرکت میکردند.
فرقی نمیکرد که خورشید نباشد و شب باشد و انسان به در و دیوار بخورد.
من با اینکه دور هستم از زمان ائمه اطهار علیهمالسّلام و با اینکه امام زمانم را نمیبینم ولی چون معرفت دارم، ضرری به من وارد نشد چون اصل استفاده از نور هدایت خدا که از چراغ پرفروغ امام می تابد، با چشم و فهم قلب است وإلا حیوانات هم نور ظاهر را میبینند اما نور واقعی، نور هدایت است که از قرآن و اهل بیت علیهم السلام میدرخشد.
آنها با اینکه خورشید در آسمانشان میتابید؛ چشمانشان را بسته و به چاله و چاه (انحرافات عقیدتی و اعمال ناپسند) افتاده و به هلاکت روحی رسیدند.
ولی من با اینکه به ظاهر، خورشید در آسمانم دیده نمیشود (در عصر غیبت قرار گرفتهام) اما از نور هدایتی که از خورشید پشت ابر می تابید؛ راه سعادت را یافتم و گمراه نشدم.
"وَ أَنَا مِنْ تَحْوِيلِكَ إِيَّايَ عَنِ اَلْهُدَى وَجِلٌ؛
: خدایا! از اینکه تو مرا از راه هدایت برگردانی و من گمراه شوم، ترسان هستم".
"وَ مَا تَنْجُو نَفْسِي إِنْ نَجَتْ إِلاَّ بِكَ؛
: و نفس من نجات پیدا نمیکند مگر اینکه تو دستم را بگیری".
"وَ لَنْ يَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ إِلاَّ عَنْ بَيِّنَةٍ؛
: و هرگز کسی هلاک نمیشود مگر از روی بینه و دلیل روشن".
اینطور هم نیست که خدا بیخودی کسی را گمراه کند. یعنی خدای تعالی برایش حقّ و باطل را واضح میکند بعد خودش با انتخاب خودش باطل را انتخاب میکند و آن کسی هم که حق را انتخاب میکند، از انتخابِ آگاهانه و باصطلاح از روی بَیِّنه و دلیل روشن است.