دختران سه ساله حساسند باخشونت صدایشان نکنید با پدر فوق العاده مأنوسند ناگهانی جدایشان نکنید. دختران سه ساله وقت خواب عاشق بوسه های بابایند درسفر هم که هست بابا، باز پشت در عاشقانه می آیند دختران سه ساله وقتی که می خوردزخم دست یا پاشان هست دارالشفا و مرهم شان دهن و بوسه های باباشان دختران سه ساله وقتی که کم بیارند در دل بازی هنر و زور دست بابا را می شمارند باسرافرازی دختران سه ساله هنگامی که پدر را غریب می بینند با دودست ظریف و کوچک خود از دوچشمش ستاره می چینند وخدایا مباد این دختر از پدر ناگهان شود محروم و عقابِ سیاه حیرت و غم ببرد بی خبر به لانه هجوم وخدایا مباد طفل یتیم بشود بی پناه و سرگردان شبِ صحرا، میان خاره و خار درپی او دوند نامردان وخدایا مباد دخترکی خار درپا تازیانه هم بخورد نتواند در این کشاکش ظلم زیرلب نامی از پدر ببرد وخدایا مباد طفل یتیم نیمه شب خوابی از پدر بیند وبه جای پدر برابر خود ناگهان یک بریده سر بیند دختران سه ساله حساسند تاب این صحنه را کجا دارند دیگر از جای بر نمی خیزند سرخود بر زمین که بگذارند السلام علیکِ یاسیدتنا رقیه السلام علیکِ ایتها المظلومة البهیه 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤