•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️͜͡🕊
🍀جرعه نوشان
#ساغر_ عشق
نماز بى وضو
جانباز على چمنى
اواخر جنگ بود كه به كرمانشاه اعزام شديم. مدتى پشت خط بوديم تا مطلع شديم منافقين با كمك هواپيماهاى عراقى از مرز عبور كرده و وارد خاك ما شده اند. آنها به اسلام آباد رسيده بودند. براى مقابله با آنها به تنگه حسن آباد رفتيم تا بتوانيم از موقعيت سرزمينى استفاده كرده و جلوى دشمن بايستيم. ما در روز يك يال نزديك جاده سنگر گرفته بوديم.
سحرگاه ۴/۵/۶۷ بود كه براى اقامه نماز صبح خود را آماده كردم.
صداى آتش دشمن به گوش مى رسيد كه خبر مى داد منافقين قصد شكستن تنگه را دارند. با وجود اين رفتم كه نماز را شروع كنم. ناگاه چشمم به قطارى از خودروهاى منافقين افتاد كه از پيچ جاده ديده شدند. سريع نماز خود را خواندم. ولى بعد از نماز فهميدم كه تيمم نكرده بودم. سريع تيمم كردم و نماز را دوباره خواندم.
آن جا بود كه من معناى ترس را به خوبى درك كردم ؛ به طورى كه نمازم را بدون تيمم خواندم.
عضویّت در منتظران ظهور👇
@montazeranzohour_313