کار ما از کار بگذشت و طبیبان را بگو
چون که دل دیوانه شد عاقل چه داند حال او
من دگر در مانده ام درمان درد من کجاست
تا به کی باید عزیزم از تو سازم جستجو
با طلوع آفتاب جمعه دل روشن شود
با غروبش باز ماند یک دل بی آبرو
در پی تو گشته ام رسوا بیابانی شدم
گشته ام من یک جهان منزل به منزل کو به کو
مردمم با طعنه گویند عسکری مولات کو
تو کنی من را شماتت بر سر احوال سو
من سزاوار نه اما سخت عاشق گشته ام
ره ندارد رخ نمایی بر بدان از هیچ رو؟
#سید_عسکر_رئیس_السادات
چهارم آذر نود و چهار
#مهدی#صاحب_الزمان#امام_زمان#یوسف_زهرا#موعود#وعده_دیدار#منتظرانه#انتظار#جمعه#ظهور#اللهم_عجل_لولیک_الفرج#عسکری