سلامی به آقای مهربان همیشگی از جانب یکی از دوستدارانت 😔 با خودم فکر می کنم چقدر پانزدهم این ماه را دوست دارم... ای کاش همه ی روز هایمان همه ی شهر همه ی مردم شبیه روز ها و کوچه پس کوچه ها و مردم نیمه شعبان بودند... کاش نامتان را همه کوچه ها عطر آگین می کرد؛ کاش همه کوچه های شهر، به امید روز وصال، چراغانی می ماند؛ کاش هر روز نامت را، مهربانی ات را، آقایی ات را و هزاران هزار خوبی ات را، برای مردم یادآور می شدیم... کاش کمی غیرت نشان می دادیم... تا به کی!؟ بی خبر از تو در این دره ی تاریک و سرد دنیا، با غفلت و گناه دست و پنجه نرم خواهیم کرد!؟ تا به کی از تو دور خواهیم ماند و زندگی خواهیم کرد!؟ اصلا این چند سال عمرم را چطور بدون تو دوام آورده ام!؟ و اینجاست که به محب بودن خود شک می کنم... به اینکه دوستت دارم... به اینکه انقدر از عشقت دم می زنم... پس چطور ؛ اینهمه سال، بدون شما سپری کردم و دوام آوردم!؟ تمام آرزویم این است... که یک دل و یک صدا من و تمام کسانی که دوستت داریم جمع شویم گرد هم، و برای آمدنت دعا کنیم ، و حضور آشکارت در میانمان را از خدا بخواهیم... ، اشک بریزیم، ناله کنیم، ضجه بزنیم که خدا ما دوری دلها از حجتت را نمی خواهیم؛ هر چند گناه خودمان سبب این فاصله با امام زمانمان شده... اما بر ما سخت است که همگان را ببینیم و حجتت را نه... که با هر کسی حرف بزنیم و صدای امام زمان مان به گوشمان نرسد... دلم می خواهد بنشینیم این ها را به خدایمان بگوییم و با معبودمان عهد کنیم که تا لحظه ی جان سپردن دست از دامانش بر نخواهیم کشید... کاش از خودمان غیرت نشان می دادیم.. ⛅ گناه یعنـے خداحـافظ حســــین (ع)