قائدسکوت چشم : محبت شماست و گرنه بنده لايق نيستم . آرى در بنى اسرائيل اگر كسى مى خواست عابد شود قبل از آن كه به عبادت مشغول گردد ده سال سكوت مى نمود و حرفى نميزد (62) و شايد بخاطر اين باشد كه چون انسان در مدت ده سال از حرف بيهوده و لغو و بى معنى پرهيز نمود، آن گاه عبادتى را كه انجام مى دهد صاف و خالى از مفاسد خواهد بود و سكوت از محرمات و يا از مكروهات بلكه از مباحات ، ملكه اى مى شود كه نه فرشته مامور الهى را كه نگهبان گفتار و رفتار آدمى است به رحمت مى اندازد، و نه با آن ، صحيفه اعمال و پرونده انسان پر مى شود و نه فكر انسان بعد از اين مدت به دنبال غير خدا مى رود، چنان كه بسيارى از اين افراد اين سوال را دارند كه انسان چه كار كند تا در وقت نماز، فكرش اين طرف و آن طرف نرود؟ يكى از علماى بزرگ مى فرمود: چنين عملى پاسبان لازم دارد و براى شرح اين جمله فرمود: بايد انسان متعهد باشد كه عم بى توجه كار الاغ است و ديگر آن كه غافل نباشد از اين كه خداست كه بشر را بالا مى برد، عزت مى دهد روزى عنايت مى كند، عالم مى نمايد، داراى جاه و جلال و مقام مى كند، پس در بين نماز، به فكر اهداف دنيائى بودن و بلافاصله بعد از نماز، سجاده را زود بر چيدن و تعقيبات را رها كردن و به دنبال غير خدا دويدن ، عين جهالت و بدبختى و غفلت و بى خبرى است . مجلسى بزرگوار، خريط فن اخبار، محدث و علامه آگاه و بيدار و هوشيار، ناشر اخبار و آثار، آن كه در جهان اسلام بى نظير يا كم نظير بوده احتمال ديگرى داده است ؛ آن بزرگوار فرمود: محتمل است كه مدت ده سال سوت براى اين جهت باشد كه در اين مدت در معارف يقينيه و علوم دينيه ، فكر كند تا در علم كامل گردد و لياقت تعليم بندگان و ارشاد آنها و تكميل نفس خود را با اعمال شايسته پيدا كند و از خطاء و لغزش در گفتار و رفتار مصون بماند.