🌼منتظران ظهور 📚حکایت‌های‌اززندگی‌امام‌هادی‌علیه‌السلام ••┈┈••❥•🖤⁩•‌❥••┈┈•• 📚حکایت‌اول عده‌ای‌به‌حضورمتوڪل‌لعنٺ‌اللہ‌علیہ‌رسیده وگفتند : اےمتوڪل‌!توداری درحق خودت ظلم‌میڪنی‌و‌احترام‌بہ‌علی_بن‌محمد‌امام هادی‌(علیه السلام)رابه‌همگان‌یاد‌میدهۍ . چراکه‌وقتےاو به‌درب‌سرای‌تو وارد وخارج ، میشود،غلامان‌پرده‌ را براۍ‌اوبلندمیکنند، بگذارخودش پرده‌را بالا زند تابه زحمت افتاده‌ودیگران‌احترام‌به اورایادنگیرند‌‌ . . امامدتی‌بعد،خبررسید‌ڪه‌وقتے امام وارد یاخارج،میشوند،بادی‌به‌امر خدا ، برمیخیزد و پرده را برای آن جناب بلند میکند . . . . پس‌متوڪل‌دید‌که‌اینگونه بیشتر‌مردم به‌فضل‌حضرت‌،پی‌میبرند،دستورداد مانندسابق‌رفتار کنند. 📗منتهےالامال ج۲ ••┈┈••❥•🖤•‌❥••┈┈•• 📚حکایت‌دوم . متوکل‌دستور داد : نود هزار سرباز هرکدام‌توبره ی اسبِ‌خود را پراز خاک کنند ، ودربیابانِ‌وسیعی‌روی‌هم‌بریزند و تپه‌ای درست کنند ⨟🦋 . آنگاه‌امام‌هادی‌علیه‌السلام‌را طلبید :)💔 و به‌بالای‌آن‌تـپه‌برد و دستور داد : لشکریانش‌با سلاح‌آماده باشندتا شوکت و اقتدار خود را به‌رخ امام بکشد!! . که مبادا حضرت‌بخواهدبراوخروج.. یاقیام،شورش و..کند! امام‌نیز روبه‌متوکل‌فرمودند : آیا توهم‌میخواهی‌لشکرم‌را برتو... ظاهر کنم؟☺️ . گفت : بله!! 🌿⨟ . پس‌حضرت‌دعا کرده‌و فرمودند : پس نگاه کن :)😎... متوکل‌چون نگاه‌کرد دید بین آسمان و زمین،ازشرق‌تاغرب،پراز ملائکه‌و‌.. تماما همه‌مسلح هستند!!🤭⨟ . و از هراس غش کرد :/″! چون‌به‌هوش‌آمد ، امام‌به او فرمودند : نترس...! مابه‌دنیای‌شما کاری‌نداریم :) [ نَـگُرخ،‌پــهلوون!!😏‌:/ ] . 📕 منتهی الامال ج ۲ 🔗🚦 ؛)⛱ . 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 🆔 @montzran_zohor 🇮🇷